عبارات مورد جستجو در ۲۴۳۴۸ گوهر پیدا شد:
اوحدی مراغه‌ای : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶
گر راست روی محرم جان سازندت
ور کژ بروی ز دل بیندازندت
در حلقهٔ عاشقان چو ابریشم چنگ
تا راست نگردی تو بننوازندت
اوحدی مراغه‌ای : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۵
یارب، تو بدین قوت سهلی که مراست
وین کوتهی مدت مهلی که مراست
حسن عمل از من چه توقع داری؟
با عیب قدیم و ظلم و جهلی که مراست
اوحدی مراغه‌ای : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۱
خالی که به شیوه پای بست لب تست
همچون دلم آشفته و مست لب تست
بسیار دلش خون مکن و روزی چند
نیکو دارش، که زیر دست لب تست
اوحدی مراغه‌ای : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۶
با یار ز نیک و بد نمی‌باید گفت
هر شب بیتی دو صد نمی‌باید گفت
او عاشق و من عاشق و این مشکلتر
کم قصهٔ او و خود نمی‌باید گفت
اوحدی مراغه‌ای : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۵۷
هر کس که ز کبر و عجب باری دارد
از عالم معرفت کناری دارد
و آن کو به قبول خلق خرسند شود
مشنو تو که: با خدای کاری دارد
اوحدی مراغه‌ای : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۸۰
صدرا، دل دشمن تو در درد بماند
بدخواه تو با رنگ رخ زرد بماند
خصم تو ندیدیم که ماند بسیار
هرگز مگر این خصم که در نرد بماند
اوحدی مراغه‌ای : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۸۸
شد در پی اوباش چو ننگیش نبود
در خوی و سرشت ساز و سنگیش نبود
ایشان چو شدند سیر و ترکش کردند
آمد بر من ولیک رنگیش نبود
اوحدی مراغه‌ای : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۲۰
کم کن ز غمش فغان و مستی، ای دل
وین بار بیفگن که شکستی، ای دل
آخر نه خدای تست؟ چندین او را
نادیده چرا همی پرستی؟ ای دل
اوحدی مراغه‌ای : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۴۸
ای شیخ، گران جان چو تنندی منشین
زین آب روان بگیر پندی، منشین
چون مست شدی از می صافی به قرق
بر جان حریفان چو سهندی منشین
اوحدی مراغه‌ای : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۶۵
آب ار چه به هر گوشه کند جنبش و رای
بر صحن سرایت به سر آمد، نه به پای
چندان که به گرد خویش بر میگردد
از بزم تو خوب تر نمی‌بیند جای
اوحدی مراغه‌ای : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۷۰
اقبال سعادت به ازینت بودی
گر لذت علم و درد دینت بودی
گردون بستی به گوش داریت کمر
گر گوش به هر گوشه نشینت بودی
اوحدی مراغه‌ای : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۷۷
بد خلق مباش، کز خوش و امانی
پیکار مکن کار، که بر جا مانی
زنهار! مهل، کز تو بماند دل کس
دلها چو بماند ز تو،تنها مانی
اوحدی مراغه‌ای : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۷۹
صد سال سر خویشتن ار حلق کنی
وندر تن خویش خرقهٔ دلق کنی
صد بار ز حق دور کنندت به قفا
گر یک سر موی روی در خلق کنی
اوحدی مراغه‌ای : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۸۰
گر مرد رهی، تو چند بیراه روی؟
اندر پی این منصب و این جاه روی؟
تا کی ز برای زر و سیم دنیا
بر اسب نشینی، به در شاه روی؟
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱
آن دل که شد او قابل انوار خدا
پر باشد جان او ز اسرار خدا
زنهار تن مرا چو شمع تنها مشمر
کو جمله به نمک‌زار خدا
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳
آن کس که ترا نقش کند او تنها
تنها نگذاردت میان سودا
در خانه تصویر تو یعنی دل تو
بر رویاند دو صد حریف زیبا
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴
آن لعل سخن که جان دهد مرجان را
بی‌رنگ چه رنگ بخشد او مرجان را
مایه بخشد مشعلهٔ ایمان را
بسیار بگفتیم و نگفتیم آن را
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۷
از آتش عشق در جهان گرمیها
وز شیر جفاش در وفا نرمیها
زانماه که خورشید از او شرمنده‌ست
بی‌شرم بود مرد چه بی‌شرمیها
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۰
از ذکر بسی نور فزاید مه را
در راه حقیقت آورد گمره را
هر صبح و نماز شام ورد خود ساز
این گفتن لا اله الا الله را
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۰
ای داده بنان گوهر ایمانی را
داده بجوی قلب یکی کانی را
نمرود چو دل را به خلیلی نسپرد
بسپرد به پشه، لاجرم جانی را