عبارات مورد جستجو در ۸۹۹ گوهر پیدا شد:
صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۶۰
صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۸۱
صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۸۷
صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۹۷
صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۱۰۳
صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۱۳۴
صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۱۵۰
صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۱۸۱
صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۱۹۷
صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۲۱۱
صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۲۶۰
صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۲۶۶
صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۲۷۴
صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۲۹۷
صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۳۶۹
صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۴۴۶
صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۴۷۸
صائب تبریزی : ابیات منتسب
شمارهٔ ۶۱
صائب تبریزی : ابیات منتسب
شمارهٔ ۶۷
امیرخسرو دهلوی : غزلیات
شمارهٔ ۷۶۴
دوش در خواب مرا بابت خودکاری بود
بت پرستی را در خدمت بت یاری بود
کفر زلفش به رگ و پوست چنانم در رفت
که از او هر رگ من رشته زناری بود
گفتمش، بود غم مات گهی، آن بدمهر
از برای دل ما نیز بگفت، آری بود
دل گمگشته همی جستم در هر مویش
خنده می کرد به شوخی که دلت باری بود
سرگذشت دل خود گفتم در پیش خیال
محرم راز شب تیره و دیواری بود
زلف بنمودش آلوده به خون، گفت، آری
یادمی آیدم آنجا که گرفتاری بود
می تراوید از چشم ترم اندک اندک
هر کجا در جگر سوخته آزاری بود
شمع بگریست زمانی و زهر سوز بمرد
سوزم از گریه همی مرد که بسیاری بود
هر که خسرو را دید از تو جدا، گفت به درد
وقتی این بلبل شوریده به گلزاری بود
بت پرستی را در خدمت بت یاری بود
کفر زلفش به رگ و پوست چنانم در رفت
که از او هر رگ من رشته زناری بود
گفتمش، بود غم مات گهی، آن بدمهر
از برای دل ما نیز بگفت، آری بود
دل گمگشته همی جستم در هر مویش
خنده می کرد به شوخی که دلت باری بود
سرگذشت دل خود گفتم در پیش خیال
محرم راز شب تیره و دیواری بود
زلف بنمودش آلوده به خون، گفت، آری
یادمی آیدم آنجا که گرفتاری بود
می تراوید از چشم ترم اندک اندک
هر کجا در جگر سوخته آزاری بود
شمع بگریست زمانی و زهر سوز بمرد
سوزم از گریه همی مرد که بسیاری بود
هر که خسرو را دید از تو جدا، گفت به درد
وقتی این بلبل شوریده به گلزاری بود