عبارات مورد جستجو در ۵۵۴۶ گوهر پیدا شد:
اهلی شیرازی : قطعات
شمارهٔ ۲۵
خوشا کسیکه نیامد درین سراچه غم
که از کدورت دنیا دلش مکدر نیست
هزار سال به عیش و نشاط اگر گذرد
به یک نفس که به غم بگذرد برابر نیست
اهلی شیرازی : قطعات
شمارهٔ ۵۸
ایکه گویی که بحسن سخن من اهلی
اضطرابی ننمود و لب تحسین نگشود
بخدایی که مرا گنج معانی داده ست
که بسرمایه کس همت من نیست حسود
لیکنم دیده و دل جان سخن می طلبد
چکنم صورت بیجان دلم از کف نربود
گر تو نقشی بنمایی که دل از کف ببرد
کافرم گر نکنم پیش تو صد بار سجود
اهلی شیرازی : قطعات
شمارهٔ ۱۰۶
پیش از این سرزنش از خلق مرا بود که تو
بهر دنیا امرا و وزرا می بینی
اهلی امروز که از صحبت این طایفه ات
حاصل دینی و دین نیست کرا می بینی
اهلی شیرازی : تواریخ
شماره ۲۰ - تاریخ تکیه عافیت
شکر کز همت فرخنده به توفیق اله
عاقبت خانه اهل نظر این منزل شد
تکیه عافیتش نام و حساب تاریخ
منزل عافیت و مسکن اهل دل شد
اهلی شیرازی : تواریخ
شماره ۳۳ - تاریخ فوت میر خان
خورشید برج آل علی میرخان که بود
یوسف جمال و خضر نهاد و مسیح دم
زد پشت پای بر اسباب دنیوی
عیسی صفت فراز فلک شد بیک قدم
از رحمت و کرم گل او چون سرشته بود
تاریخ رحلتش طلب از رحمت و کرم
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۵
یارب نظر لطف به سویم بگشا
وز دست دعا دری برویم بگشا
یا موی تنم با گره دل خوشدار
یا این گره از تن چو مویم بگشا
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۲۳
گر سوخته نیستی در درد مکوب
وین سکه ی قلب بر رخ زرد مکوب
نرم از دم گرم می شود آهن سرد
گر بی دم گرمی آهن سرد مکوب
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۲۴
ما بنده ی پیریم سرا پا همه عیب
ما را که خرد؟ چو بیند از ما همه عیب
با اینهمه دوست گوید ای بنده ی پیر
بازآ که خریدار توام با همه عیب
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۶۵
ای برهمن آن عارض چون لاله پرست
رخسار بتان چارده ساله پرست
گر چشم خدای بین نباشد باری
خورشید پرست به که گوساله پرست
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۱۱۳
در مذهب عاشقان که رمزی دگرست
مشنو که چو من نامه سیاهی دگرست
طاعت به ریا کنم نه از بهر خدا
فریاد که طاعتم گناهی دگرست
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۱۳۲
با خلق اگر غرض نباشد سخنت
بوی نفس جان وزد از دم زدنت
از نقش غرض بشوی دل کان عرضست
تا جوهر جان شود سراپای تنت
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۱۳۵
در باغ می از نیک و بد مردم مست
چون میوه زهر ناک و شیرین همه هست
دانا که هلاک جاهلان دید در او
کرد این شفقت که در بر وی همه بست
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۱۵۰
خوشباش که بنده گر نکویانه نکوست
محروم نمیشود کس از رحمت دوست
گر خوانده شوی چاره همان بندگیست
ور رانده شوی کجا روی کان به ازوست
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۱۵۵
آن بنده حق لطف ازل شامل اوست
کو مهر محمد و علی حاصل اوست
خوش خاتمت کسی که چون نقش رنگین
الله و محمد و علی در دل اوست
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۲۲۷
گر دل ز غبار غم درون پاک کند
وین گرد بلا روی بر افلاک کند
در کاخ فلک نگنجد از بسیاری
شاید که دل چرخ فلک چاک کند
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۲۵۸
گاهم ره بتخانه نکو میآید
گاهم ز در تو های و هو میآید
در مشرب من کعبه و بتخانه یکیست
تا مرغ دلم کجا فرو میآید
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۲۶۴
گر کشته شویم بر تو باری نرسد
بر دامن همت تو خاری نرسد
گر خاک شود جمله ذرات جهان
بر خاطر خورشید غباری نرسد
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۳۴۸
با علم خدا عین یقین میباید
چشم و دل و عقل خرده بین میباید
هر چیز که گویی به ازین میباید
حقا که چنین نیست چنین میباید
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۳۵۳
افراط طعام هر که غمناک کند
درمان خود از ساعت امساک کند
تن پاک شود بساعت ده روز
ده ساعت روز روزه دل پاک کند
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۳۵۵
حج یافت کس کزو کس آزار ندید
بس کس که ز کعبه غیر دیوار ندید
هر کس که صفای معنی از کعبه نیافت
غیر از ره دور و رنج بسیار ندید