عبارات مورد جستجو در ۳۶۰۹۶ گوهر پیدا شد:
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۸۳۲
می‌آ ید یار و چون شکر میخندد
وز مرتبه بر شمس و قمر میخندد
این یک نظری که در جهان محرم او است
هم پنهانی بدان نظر می‌خندد
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۸۳۳
می‌جوشد دل که تا به جوش تو رسد
بی‌هوش شده است تا به هوش تو رسد
می‌نوشد زهر تا بنوش تو رسد
چون حلقه شده است تا بگوش تو رسد
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۸۴۰
هر چند دلم رضا او می‌جوید
او از سر شمشیر سخن می‌گوید
خون از سر انگشت فرو می‌چکدش
او دست به خون من چرا می‌شوید
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۸۵۹
یاد تو کنم دلم تپیدن گیرد
خونابه ز دیده‌ام چکیدن گیرد
هرجا خبر دوست رسیدن گیرد
بیچاره دلم ز خود رمیدن گیرد
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۸۶۱
یار خواهم که فتنه‌انگیز بود
آتش دل و خونخواره و خونریز بود
با چرخ و ستارگان با ستیز بود
در بحر رود چو آتش نیز بود
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۸۶۲
یاریکه مرا در غم خود می‌بندد
غمگینم از آنکه خوشدلم نپسندد
چون بیند او مرا که من غمگینم
پنهان پنهان شکر شکر می‌خندد
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۸۶۶
آن زلف سیاه و قد رعناش نگر
شیرینی آن لعل شکرخاش نگر
گفتم که زکوة حسن یک بوسه بده
برگشت و به خنده گفت سوداش نگر
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۸۶۹
از عاشق بدنام بیا ننگ مدار
ورنه برو این مصطبه را تنگ مدار
از دردی خم به جز مرا دنگ مدار
ای خونی خونخواره ز ما چنگ مدار
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۸۷۵
ای خاک درت ز آب کوثر خوشتر
اندر ره تو پای من از سر خوشتر
چون بانگ دف عشق ترا ماه شنید
مه گشت دو تا و گفت چنبر خوشتر
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۸۷۶
ای دلبر عیار دل نیکوفر
از جملهٔ نیکوان توئی نیکوتر
ای از شکرت دهان گلها پر زر
وز هجر کبود پوش تو نیلوفر
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۸۷۹
ای ظل تو از سایهٔ طوبی خوشتر
ای رنج تو از راحت عقبی خوشتر
پیش از رخ بندهٔ معنی بودم
ای نقش تو از هزار معنی خوشتر
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۸۹۱
چون دید رخ زرد من آن شهره نگار
گفتا که دگر به وصلم امید مدار
زیرا که تو ضد ما شدی در دیدار
تو رنگ خزان داری و من رنگ بهار
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۸۹۳
خورشید همی زرد شود بر دیوار
ما نیز همی زرد شویم از غم یار
گاه از غم یار و گه ز نادیدن یار
گر کار چنین ماند خدایا زنهار
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۹۰۰
رفتم به سر گور کریم دلدار
میتافت ز گلزار تنش چون گلزار
در خاک ندا کردم خاکا زنهار
آن یار وفادار مرا نیکو دار
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۹۰۱
روی چو مهت پیش چراغ اولی‌تر
روی حبشی کرده به داغ اولی‌تر
این حلقه چو باغست تو بلبل ما را
رقص بلبل میان باغ اولی‌تر
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۹۰۲
زان ابروی چون کمانت ای بدر منیر
دل شیشهٔ پرخون شود از ضربت تیر
گویم ز دل و شیشه و خون چیست نظیر
بردارم جام باده و گوید گیر
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۹۰۹
گر گل کارم بیتو نروید جز خار
ور بیضهٔ طاوس نهم گردد مار
ور بر گیرم رباب بر درد تار
ور هشت بهشت برزنم گردد چار
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۹۱۳
گفتی که: بیا که باغ خندید و بهار
شمعست و شراب و شاهدان چو نگار
آنجا که تو نیستی از اینهام چه سود؟
و آنجا که تو هستی خود از اینها بچه کار؟
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۹۱۴
گوش ما را بی‌دم اسرار مدار
چشم ما را بی‌رخ دلدار مدار
بزم ما را بی‌می خمار مدار
ما را نفسی بیخودت ای یار مدار
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۹۱۸
مجنون و پریشان توام دستم گیر
سرگشته و حیران توام دستم گیر
هر بیسر و پای دستگیری دارد
من بیسر و بی‌پای توام دستم گیر