عبارات مورد جستجو در ۹۷۲ گوهر پیدا شد:
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۰
دل بر سر عهد استوار خویش است
جان در غم تو بر سر کار خویش است
از دل هوس هر دو جهانم برخاست
الا غم تو که بر قرار خویش است
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۷۷
اندوه تو چون دلم به شادی نگذاشت
آخر ز وفاش باز نتوانی داشت
هرچند ز تو به جز جفا حاصل نیست
من تخم وفاداری تو خواهم کاشت
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۶۱
هر تیر جفا که داری اندر ترکش
چون سر ز وفا نمی‌کشم گردن‌کش
من دست ز آستین برون کردم و عشق
تو خوش بنشین و پای در دامن کش
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۱۸
در خدمت تست عقل و هوش و جانم
گر پیش برون روم ور از پس مانم
اقبال نیم که سال وماه و شب و روز
واجب باشد که در رکابت رانم
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۵۴
در دام غم تو بسته‌ای هست چو من
وز جور تو دل‌شکسته‌ای هست چو من
برخاستگان عشق تو بسیارند
در عهد وفا نشسته‌ای هست چو من
اوحدی مراغه‌ای : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۰۶
گر جور کنی نیاورم دل ز تو باز
ور ناز کنی به جان پذیرم ز تو ناز
چون بنده نپیچد ز خداوندان سر
وانگاه خداوند چنان بنده نواز
اوحدی مراغه‌ای : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۸۳
دم با تو زنم، که یار دیرینه تویی
کم با تو زنم، که یار دیرینه تویی
در عیش قدیم، ار قدمی خواهم زد
هم با تو زنم، که یار دیرینه تویی
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۷۹
آنی که فلک با تو درآید به طرب
گر آدمیی شیفته گردد چه عجب
تا جان بودم بندگیت خواهم کرد
خواهی به طلب مر او خواهی مطلب
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۲۸
بازآی که یار بر سر پیمانست
از مهر تو برنگشت صد چندانست
تو بر سر مهری که ترا یکجانست
او چون باشد که جان جان جانست
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۱۱
در عهد و وفا چنانکه دلدار منست
خون باریدن بروز و شب کار منست
او یار دگر کرده و فارغ شسته
من شسته چو ابلهان که او یار منست
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۱۶
من آن توام کام منت باید جست
زیرا که در این شهر حدیث من و تست
گر سخت کنی دل خود ار نرم کنی
من از دل سخت تو نمیگردم سست
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۸۹۵
در خاک در وفای آن سیمین بر
میکار دل و دیده میندیش ز بر
از من بشنو تا نشوی زیر و زبر
والله که خبر نداری از زیر و زبر
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۰۵۶
گفتی مگری چو ابر در فرقت باغ
من آن توام بخسب ایمن به فراغ
ترسم که چراغ زیر طشتی بنهی
وانگاه بجویمش به صد چشم و چراغ
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۰۹۴
حاشا که کند دل به دگر جا منزل
دور از دل من که گردد از عشق خجل
چشمم چو شکفت غیر آب تو نخورد
هم سرمهٔ دیده‌ای و هم قوت دل
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۱۷۶
بر بوی وفا دست زنانت باشم
در وقت جفا دست گرانت باشم
با این همه اندیشه کنانت باشم
تا حکم تو چیست آنچنانت باشم
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۳۳۴
من درد ترا ز دست آسان ندهم
دل بر نکنم ز دوست تا جان ندهم
از دوست به یادگار دردی دارم
کان درد به صد هزار درمان ندهم
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۶۲۴
در بندگیت حلقه بگوشم ای شاه
در چاکریت به جان بکوشم ای شاه
در خدمت تو چو سایه من پیش روم
تو شیری و من سیاه گوشم ای شاه
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۹۱۵
گر خار بدین دیدهٔ چون جوی زنی
ور تیر جفا بر دل چون موی زنی
من دست ز دامن تو کوته نکنم
گر همچو دفم هزار بر روی زنی
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۶۲۸
چون کنی وعده باز گویی کی ؟
من به صد جان غلام آن کی تو
صائب تبریزی : تکبیتهای برگزیده
تک‌بیت شمارهٔ ۱۲۰۶
نیست ما را در وفاداری به مردم نسبتی
دیگران آبند و ما ریگ ته جوی توایم