عبارات مورد جستجو در ۲۳۵۹۳ گوهر پیدا شد:
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۹۶۰
من جان تو نیستم مگو جان غلطی
من جان جنیدم و سری سقطی
کی باشم جان هر خری کوردلی
کو باز نداند سقطی از سخطی
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۹۶۶
من من نیم و اگر دمی من منمی
این عالم چو ذره بر هم زنمی
گر آن منمی که دل ز من برکنده است
خود را چو درخت از زمین برکنمی
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۹۶۹
میدان و مگو تا نشود رسوائی
زیبائی مرد هست در تنهائی
گفتا که چه حاجتست اینجا ملکی است
کو موی همی شکافد از بینائی
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۹۸۵
هرکس کسکی دارد و هرکس یاری
آن یار وفادار کجا شد باری
گر پیش سگی شکر نهی خرواری
میل دل او بود سوی مرداری
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۹۹۰
همسایگی مست فزاید مستی
چون مست شوی بازرهی از هستی
در رستهٔ مردان چو نشستی رستی
بر باده زنی ز آب و آتش دستی
پروین اعتصامی : مثنویات، تمثیلات و مقطعات
قطعه - مرد پندارند پروین را، چه برخی ز اهل فضل
از غبار فکر باطل، پاک باید داشت دل
تا بداند دیو، کاین آئینه جای گرد نیست
مرد پندارند پروین را، چه برخی ز اهل فضل
این معما گفته نیکوتر، که پروین مرد نیست
پروین اعتصامی : مثنویات، تمثیلات و مقطعات
قطعه
گر شمع را ز شعله رهائی است آرزو
آتش چرا به خرمن پروانه میزند
سرمست، ای کبوترک ساده دل، مپر
در تیه آز، راه تو را دانه میزند
پروین اعتصامی : مثنویات، تمثیلات و مقطعات
بیت
بکوش و دانشی آموز و پرتوی افکن
که فرصتی که ترا داده‌اند، بی بدل است
پروین اعتصامی : مثنویات، تمثیلات و مقطعات
بیت
با قضا، چیره زبان نتوان بود
که بدوزند، گرت صد دهن است
پروین اعتصامی : مثنویات، تمثیلات و مقطعات
بیت
دور جهان، خونی خونخوارهاست
محکمهٔ نیک و بد کارهاست
ابوسعید ابوالخیر : ابیات پراکنده
تکه ۷
چون مرا دیدی تو او را دیده‌ای
چون ورا دیدی تو دیدی مر مرا
ابوسعید ابوالخیر : ابیات پراکنده
تکه ۱۶
می هست و درم هست و بت لاله رخان هست
غم نیست و گر هست نصیب دل اعداست
ابوسعید ابوالخیر : ابیات پراکنده
تکه ۱۸
اگرچه خرد یکی شاخک گیاه بود
که تو بدو نگری زادسرو غاتفرست
ابوسعید ابوالخیر : ابیات پراکنده
تکه ۱۹
هر آن دلی که نهفتست زیر هفت زمین
که تو بدو نگری همتش ز عرش برست
ابوسعید ابوالخیر : ابیات پراکنده
تکه ۲۲
رنج مردم ز پیشی و بیشیست
راحت و ایمنی ز درویشیست
بر گزین زین جهان یکی و بس
گرت با دانش و خرد خویشیست
ابوسعید ابوالخیر : ابیات پراکنده
تکه ۲۹
عاشقی خواهی که تا پایان بری
بس که بپسندید باید ناپسند
زشت باید دید و انگارید خوب
زهر باید خورد و انگارید قند
توسنی کردم ندانستم همی
کز کشیدن سخت‌تر گردد کمند
ابوسعید ابوالخیر : ابیات پراکنده
تکه ۳۰
با خلق هر کرم که کند هم خدا کند
باشد که ناگهی نگهی هم بما کند
ابوسعید ابوالخیر : ابیات پراکنده
تکه ۳۳
او درین فکر تا به ما چه کند
ما درین فکر تا خدا چه کند
ابوسعید ابوالخیر : ابیات پراکنده
تکه ۳۵
بزیر قبهٔ تقدیس مست مستانند
که هر چه هست همه صورت خدا دانند
ابوسعید ابوالخیر : ابیات پراکنده
تکه ۴۹
مدتی هست که ما از خم وحدت مستیم
شیشهٔ کثرت این طایفه را بشکستیم
اینکه گویند فنا هست غلط میگویند
تا خدا هست درین معرکه ما هم هستیم