عبارات مورد جستجو در ۳۷۳ گوهر پیدا شد:
انوری : مقطعات
شمارهٔ ۸۳
به خدایی که بذل جان او را
پایهٔ اولین احسانست
کمترین پایه لطف و صنعش را
باد نوروز و ابر نیسانست
که مرا در فراق خدمت تو
زندگانی و مرگ یکسانست
از هر آسانیی که بی‌تو بود
خاطر و طبع من هراسانست
می‌کشم در فراق سختیها
هجر یاران به گفتن آسانست
دل و جان تا مقیم خوارزمند
وای بر تن که در خراسانست
خوشدلی در جهان طمع کردن
هم ز سودای طبع انسانست
انوری : مقطعات
شمارهٔ ۱۸۳ - در هجا
گر اندک صلتی بخشد امیرت
ازو بستان کزو بسیار باشد
عطای او بود چون ختنه کردن
که اندر عمر خود یکبار باشد
انوری : مقطعات
شمارهٔ ۳۱۰ - در مذمت زنان
مار نون نکاح چو بزدت
ای به حری و رادمری طاق
هان و هان تا ز کس طلب نکنی
هیچ تریاق به ز طای طلاق
انوری : مقطعات
شمارهٔ ۳۷۵ - معما
علم آصف گنج قارون صبر ایوب رسول
یاد کرد اندر کتاب این هر سه لقمان حکیم
هرکه بازد عاشقی با این سه چیز ای نیکنام
لام او هرگز نبیند روی ضاد و روی میم
انوری : مقطعات
شمارهٔ ۴۱۸
به نزدیک خواجه بدم چند روز
بلا نفع دنیا و لا آخره
دگرباره رفتم به نزدیک او
فتلک اذا کرة خاسره
انوری : مقطعات
شمارهٔ ۴۲۲ - در تهنیت تشریف
تو آن سپهر اثر صاحبی که پیک قدر
به نیک و بد ز بساط تو می‌برد نامه
به تازه کردن تاریخ رسمهای تو دهر
کجا بماند که روز نکرد هنگامه
ستارگان ز یمین و یسار آصف و جم
به خدمتی به تو آورده خاتم و خامه
ز قصد حادثه ایمن چو وحش و طیر حرم
به زیر سایهٔ عدل تو خاصه و عامه
شریف کسوت خاص خلیفه را که قضا
به مشتری ندهد بر سپهر خودکامه
جهان موازنه می‌کرد با کمال تو گفت
که کعبه را چه تجمل فزاید از جامه
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۷۲
ای مسند تو قاعدهٔ دولت گل
خصمت که ز عز تست دست خوش ذل
بی‌قدر چو خار باد و کم عمر چو گل
چون آب خروشان و لگدکوب چو پل
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۱۶
ای خورده به واجبی چو مردان غم علم
در تحت تصرف تو بیش و کم علم
در عمر دمی نازده الا دم علم
هم عالم عالمی هم عالم علم
اوحدی مراغه‌ای : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶۴
خالت که به شیوه کار ده گیسو کرد
عیش از دل غمدیده من یکسو کرد
در زیر لبت سیاه کارانه نشست
تا آن لب ساده دل ترا سوسو کرد
اوحدی مراغه‌ای : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۸۰
صدرا، دل دشمن تو در درد بماند
بدخواه تو با رنگ رخ زرد بماند
خصم تو ندیدیم که ماند بسیار
هرگز مگر این خصم که در نرد بماند
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۰
ای داده بنان گوهر ایمانی را
داده بجوی قلب یکی کانی را
نمرود چو دل را به خلیلی نسپرد
بسپرد به پشه، لاجرم جانی را
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۰۸
گر می‌خواهی بقا و پیروز مخسب
از آتش عشق دوست میسوز مخسب
صد شب خفتی و حاصل آن دیدی
از بهر خدا امشب تا روز مخسب
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۱۴
در مرگ حیات اهل داد و دین است
وز مرگ روان پاک را تمکین است
آن مرگ لقاست نی جفا و کین است
نامرده همی میرد و مرگش این است
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۹۶
کوچک بودن بزرگ را کوچک نیست
هم کودکی از کمال خیزد شک نیست
گر زانکه پدر حدیث کودک گوید
عاقل داند که آن پدر کودک نیست
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۳۷۷
آشفته همی روی بکوئی ای جان
میجوئی از آن گمشده خویش نشان
من دوش بدیدم کمرت را ز میان
هان تا نبری گمان بد بر دگران
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۳۸۰
آن حلوائی که کم رسد زو به دهن
چون دیگ بجوش آمده از وی دل من
از غایت لطف آنچنان خوشخوارست
کز وی دو هزار من توانی خوردن
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۵۸۸
نی هرکه کند رقص و جهد بالا او
در فقر بود گزیده و والا او
مسجود ملک تا نشود چون آدم
عالم نشود به عالم اسما او
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۶۷۷
از کم خوردن زیرک و هشیار شوی
وز پرخوردن ابله و بیکار شوی
پرخواری تو جمله ز پرخواری تست
کم‌خوار شوی اگر تو کم‌خوار شوی
پروین اعتصامی : مثنویات، تمثیلات و مقطعات
بیت
با قضا، چیره زبان نتوان بود
که بدوزند، گرت صد دهن است
ابوسعید ابوالخیر : ابیات پراکنده
تکه ۲۷
هر آن شمعی که ایزد برفروزد
کسی کش پف کند سبلت بسوزد