عبارات مورد جستجو در ۵۲ گوهر پیدا شد:
جلال عضد : مفردات
شمارهٔ ۱۴
شیر بی زور و میر بی لشکر
یوسف بدلقا علی جعفر
سلیم تهرانی : قطعات
شمارهٔ ۲۲ - زان دشمن نزدیک که دورش نتوان کرد
زان دشمن نزدیک که دورش نتوان کرد
ناچار گزیری نبود همنفسی را
پیداست بر ارباب فراست که ندارد
افشاندن دم فایده، اسب مگسی را
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۳۳۲
بیگانه وشی که دیر دیرش بینند
به زانکه بدوستی دلیرش بینند
دریاب که گل بتازه روییست عزیز
خوارست بهفته یی که سیرش بینند
عمعق بخاری : مقطعات و اشعار پراکنده
شمارهٔ ۱۹
هرگز نبود خار بشوری چو نمک
وز کاه چگونه می بسازند کسک؟
اثیر اخسیکتی : مفردات
شمارهٔ ۱
درامثال عجم گویند خسرو هم نکوداند
که روز اول و آخر نکودارند مهمان را
نظام قاری : فردیات
شمارهٔ ۱۳
بردستار نسوزد بر شمعت مندیل
این مثل خوانده کآفت پروانه پرست
نظام قاری : فردیات
شمارهٔ ۱۵
نجار! اگر نکو نزنی میخ را به در
هر جامه که می بدرد در ضمان تست
صابر همدانی : رباعیات
شمارهٔ ۹
طفلی که هنوز باید او شیر خورد
غازی نبود، که زخم شمشیر خورد
هر کار ز دست اهل آن میآید
هر مرغ نمی تواند انجیر خورد
لبیبی : ابیات پراکنده در لغت نامه اسدی و مجمع الفرس سروری و فرهنگ جهانگیری و رشیدی
شمارهٔ ۴۲ - به شاهد لغت سوسمار، بمعنی جانوری که ضب گویندش بتازی
چنان باد در آرد بخویشتن
که میگوئی خوردست سوسمار
صغیر اصفهانی : قطعات
شمارهٔ ۲۹ - قطعه
این شنیدی که نکته پردازی
پی تحقیق با ظریفی گفت
چیست شیرین‌تر از عسل گفتا
اگر آید به دست سرکهٔ مفت
امیر پازواری : دوبیتی‌ها
شمارهٔ ۱۵۰
سه چیز به دَنی، دِلهاره آوره سُو
اوّل زر و مال، و نه خروار خروار بو
دِیِّمْ اسب خوب، ونه جوون سوار بو
سیّمْ زنِ خوبْ، و نه شیرین گفتار بو
ساختار و قالب‌های شعری : قالب های شعر کهن فارسی
تک بیت (مفرد)
"مفرد" شعری تک بیتی است که شاعر تمام مقصود خود را در همان یک بیت بیان می کند.
"مفرد" یا همان "تک بیت" اغلب برای بیان نکته های اخلاقی به کار می رود.
در "مفرد" گاهی دو مصراع هم قافیه هستند و گاهی دارای قافیه نیستند.
بعضی از شعرا دارای تک بیت های زیادی هستند، مانند سعدی که در پایان دیوانش به تعداد زیادی از این "مفرد" ها بر می خوریم که تحت عنوان "مفردات" تقسیم بندی شده اند.
بعضی گفته‌اند که "مفرد" در واقع همان ضرب المثل است که به شعر بیان شده است.

نمونه هایی از مفرد:
پای ملخی نزد سلیمان بردن
زشت است ولیکن هنر است از موری

***

مردی نه به قوت است و شمشیر زنی
آن است که جوری که توانی نکنی