عبارات مورد جستجو در ۸۷۵۷ گوهر پیدا شد:
اوحدالدین کرمانی : الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید
شمارهٔ ۲۸۳
آگاه بزی ای دل و آگاه بمیر
چون طالب منزلی تو در راه بمیر
عشق است نشان زندگانی ورنه
زین سان که تویی خواه بزی خواه بمیر
اوحدالدین کرمانی : الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید
شمارهٔ ۲۸۹
تا نان حرام و آب یک روزهٔ ما
بیرون نشود زکاسه و کوزهٔ ما
می خندد روزگار و می گرید عمر
بر طاعت و بر نماز و بر روزهٔ ما
اوحدالدین کرمانی : الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات
شمارهٔ ۱۵
حاشا که ره عشق قیاسی باشد
یا عاشق او ناشِئ ناسی باشد
گفتی که به ترک خود بگفتم آری
اول باید که خود شناسی باشد
اوحدالدین کرمانی : الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات
شمارهٔ ۴۶
گر دل نفسی از سر جان برخیزد
غمهای نشسته بی کران برخیزد
آن دم که تو با گناهِ خود بنشینی
با این همه غصّه از میان برخیزد
اوحدالدین کرمانی : الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات
شمارهٔ ۵۴
در درد اگر تو از دوا محرومی
اندیشه مکن تا تو چرا محرومی
آکندهٔ حشو شهوتی ای مسکین
زان است که از عشق خدا محرومی
اوحدالدین کرمانی : الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات
شمارهٔ ۶۶
خواهی که نیفتی زفراقش به بلا
یاری بطلب کزو نمانی تو جدا
آن قدر یقین بدان که یارت نبود
آن کاو بود امروز نباشد فردا
اوحدالدین کرمانی : الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات
شمارهٔ ۶۷
دلدار طلب مکن که دلدار نماند
بی یار نشین که در جهان یار نماند
دامن درکش به گوشه ای خوش بنشین
انگار که در زمانه دیّار نماند
اوحدالدین کرمانی : الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات
شمارهٔ ۸۱
هرگه که دل از بند جهان برخیزد
غوغای غم از حریم جان برخیزد
این جام جهان نمای جم دانی چیست
آن جرعَه کزو مایهٔ جان برخیزد
اوحدالدین کرمانی : الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات
شمارهٔ ۱۱۴
جز قطع نظر به کام رهرو نکند
واین کوی وصال غیر او هو نکند
پروانهٔ فقر را ندیده است کسی
تا قطع نظر زکهنه و نو نکند
اوحدالدین کرمانی : الباب الخامس: فی حسن العمل و ما یتضمّنه من المعانی ممّا اطلق علیه اسم الحسن
شمارهٔ ۴۵
از عالم دل اگر نشانی بدهیم
خود را زهمه غمان امانی بدهیم
تو از نظری به غسل محتاج شوی
ما در نظری غسل جهانی بدهیم
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۱۳
عشق تو همه دینی و دنیاوی ماست
در عشق تو گر هیچ نداریم رواست
در عشق تو هر گدای سلطان باشد
سلطان که ندارد غم عشق تو گداست
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۱۶
پا بر سر نه که عشقبازی این است
چاره بگذار چاره سازی این است
شهوت بازی کار خر و گاو بود
خود را در باز عشقبازی این است
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۱۷
هر دل که در او نور محبّت بسرشت
خواه اهل سجاده گیر و خواه اهل کنشت
در دفتر عشق هر که را نام نبشت
آزاد زدوزخ است و فارغ زبهشت
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۵۴
جز آتش عشق رنگ دل نزداید
جز در غم تو عشق طرب نفزاید
در عشق تو دل دلیر و ثابت باید
یا رب تو دلی بخش که آن را شاید
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۶۲
در عالم عشق کفر ایمان باشد
آنجای گناه و توبه یکسان باشد
جایی که عبادت می و مستی دانند
آنجای نماز و روز عصیان باشد
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۶۷
هر سر که به تیغ عشق افکنده شود
در مرتبه بر ملایکش خنده شود
بویی زمی وصال باید ورنِه
عاشق به دم صور کجا زنده شود
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۱۶۹
عشق است که کوه را به پستی آرد
وز کعبه به سوی بت پرستی آرد
بی درد هزار داغ بر سینه نهد
بی باده هزار سر به مستی آرد
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۱۷۵
آن شاهد معنوی که جانم تن اوست
جان در تن من زصورت روشن اوست
این روی نکو که شاهدش می خوانند
آن شاهد نیست لیک این مسکن اوست
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۲۲۰
آن چیست که در چشم دل آید معنی
وآن چیست کزو طرب فزاید معنی
آن شاهد دل که هست معشوق عیان
هر لحظه به صورتی نماید معنی
اوحدالدین کرمانی : الباب السابع: فی خصال الحمیده عن العقل و العلم و ما یحذو جذو هذا النمط
شمارهٔ ۱۱
در عالم اگر زاهد اگر رهبانند
در مسجد و در دیر تو را می خوانند
کس بر سر رشتهٔ حقیقت نرسید
وآنها که رسیده اند سرگردانند