عبارات مورد جستجو در ۱۸۳۸ گوهر پیدا شد:
عبید زاکانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۰
گل کز رخ او خجل فرو میماند
چیزیش بدان غالیه‌بو میماند
ماه شب چهارده چو بر می‌آید
او نیست ولی نیک بدو میماند
عبید زاکانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۶
آن زلف که بر گوشهٔ غلطاق نهاد
صد داغ جفا بر دل عشاق نهاد
بر چهرهٔ او چو طاق ابرویش دید
مه خوبی روی خویش بر طاق نهاد
عبید زاکانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۰
جان قصهٔ آن ماه سخنگو گوید
دل کام روان زان لب دلجو جوید
گر عکس رخش بر چمن افتد روزی
از خاک همه لالهٔ خود رو روید
عبید زاکانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۹
وصف لب او سخن چو آغاز کند
وان رنگ رخش که بر سمن ناز کند
از غنچه شنو چو غنچه لب بگشاید
وز گل بطلب چو گل دهن باز کند
عبید زاکانی : عشاق‌نامه
بخش ۲ - در وصف معشوق
بتی فرخ رخی فرخنده رائی
به شهرستان خوبی پادشاهی
میان نازنینان نازنینی
ز شیرینیش شیرین خوشه چینی
رخش گلبرگ خوبی ساز کرده
قدش بر سرو رعنا ناز کرده
گرفته سنبلش بر گل وطن گاه
سهیل آویخته از گوشهٔ ماه
بهار لطف را نازنده سروی
به باغ دلبری رعنا تذروی
ز عنبر راه را پیرایه کرده
گلش را چتر سنبل سایه کرده
نهان در عقد لؤلؤ درج یاقوت
حدیث شکرینش روح را قوت
دو چشمش چون دو جادوی فسونکار
دو زلفش کاروان مشگ تاتار
دهانش در حقیقت کمتر از هیچ
سر زلفین جعدش پیچ در پیچ
رودکی : قصاید و قطعات
شمارهٔ ۷۳
گرد گل سرخ اندر خطی بکشیدی
تاخلق جهان را بفگندی به خلالوش
کافور تو بالوس بود، مشک تو باناک
بالوس تو کافور کنی دایم مغشوش
رودکی : قصاید و قطعات
شمارهٔ ۱۰۴
سماع و بادهٔ گلگون و لعبتان چو ماه
اگر فرشته ببیند دراوفتد در چاه
نظر چگونه بدوزم؟ که بهر دیدن دوست
ز خاک من همه نرگس دمد به جای گیاه
کسی که آگهی از ذوق عشق جانان یافت
ز خویش حیف بود، گر دمی بود آگاه
به چشمت اندر بالار ننگری تو به روز
به شب به چشم کسان اندرون ببینی کاه
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۲۳
بس بود این که سوی خود راه دهی نسیم را
چشم ز رخسان مکن عارض همچو سیم را
من نه بخود شدم چنین شهرهٔ کویها ولی
شد رخ نیکوان بلاعقل و دل سلیم را
شیفتهٔ رخ بتان باز کی آید از سخن
مست بگوش کی کند کن مکن حکیم را
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۵۰
دی خرامان در چمن ناگه گذشتی لاله گفت
نیست مثل آن صنوبر در همه بستان ما
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۵۷
روز عید ست به من ده می نابی چو گلاب
که از آن جام شود تازه‌ام این جان خراب
جان من از هوس آن به لب آمد اکنون
به لب آرم قدح و جان نهم اندر شکر آب
روزه داری که گشادی ز لبش نگهت مشک
این زمان در دهنش نیست مگر بوی شراب
می حلالست کنون خاصه که از دست حریف
در قدح می‌چکد آب نمک آلود کباب
هر که رابوی گل و می بدماغ است او را
آن دماغی است که دیگر ندهد بوی گلاب
بنده خسرو به دعای تو که آن حبل متین
دست همت زد و پیچید طناب اطناب
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۶۶
بلای مردم اهل نظر بود چشمش
بناز اگر بدر آید ز مکتب آن محبوب
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۷۱
چه کرد پیش رخت گل که گل فروش او را
به دست خود به گلو بسته ریسمان انداخت
کمال حسن تو جایی رسید در عالم
که خلق را بدو خورشید در گمان انداخت
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۹۷
شاخ گل از نسیم جلوه گر است
وقت گل بانگ بلبل سحر است
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۱۰۹
به سرو باغ که بیند کنون که در هرباغ
هزار سرو بهر گوشه‌ای خرامان است
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۳۶۹
هنگام گلست باده باید
ساقی و حریف ساده باید
گر غنچه گره بر ابرو افکند
پیشانی گل گشاده باید
ساقی برخیز و یار بنشان
کاین شسته و آن ستاده باید
جانست پیام اهل دل را
جانی که به کف نهاده باید
و آنگاه حریف ساده و مست
دردست من اوفتاده باید
خسرو ز بتان کرشمه بد نیست
معشوقهٔ خود مرا ده باید
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۳۹۵
در چشمهٔ خورشید اگر آبی ندیدستی گهی
خیزند چون از خواب خوش روشنتن خوبان نگر
رودکی : ابیات پراکنده
شمارهٔ ۳۰
بهارچین کن ازان روی بزم خانهٔ خویش
اگرچه خانهٔ تو نوبهار برهمنست
رودکی : ابیات پراکنده
شمارهٔ ۳۱
فاخته گون شد هوا ز گردش خورشید
جامهٔ جامه به نیک فاخته گونست
رودکی : ابیات پراکنده
شمارهٔ ۱۵۱
زلفینک او نهاده دارد
بر گردن هاروت زاو لانه
رودکی : ابیات پراکنده
شمارهٔ ۱۷۲
زر خواهی و ترنج، اینک این دو رخ من
می خواهی و گل و نرگس، از آن دو رخ جوی