عبارات مورد جستجو در ۱۰۹۸ گوهر پیدا شد:
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۶۷
عیدست مرگ دست به هستی فشانده را
پروای باد نیست چراغ نشانده را
دل را ز اختلا گرانان سبک برآر
دریاب زود این ته دیوار مانده را
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۱۰۱
چاره خاک نشینان به قضا ساختن است
پیش شمشیر حوادث سپر انداختن است
دامن از خلق کشیدن گل شهرت طلبی است
این بساطی است که بر چیدنش انداختن است
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۱۸۴
از خموشی هر که سر در جیب فکرت می برد
در سخن از دیگران گوی سعادت می برد
آنچنان کز پنبه می سازند پاک آیینه را
خامشی از سینه من گرد کلفت می برد
مصرع برجسته در هنگامه دلمردگان
چون چراغ روز بر پروانه حسرت می برد
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۲۲۸
خطر از قاطعان راه، رهبر بیشتر دارد
که پیرو پیش رو از پیشرو دایم سیر دارد
منم کز سوختن دود از نهادم برنمی خیزد
وگرنه هر کجا خاری است آهی در جگر دارد
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۲۴۷
چرخ در گردش بود تا دل به جای خود بود
شوق در راه است تا منزل به جای خود بود
از شکست شیشه درهم نشکند بال پری
تن اگر از پا درآید دل به جای خود بود
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۲۶۴
شکوه خامشی در ظرف گفت و گو نمی گنجد
محیط بیکران در تنگنای جو نمی گنجد
فضای پرفشانی از برای بلبلان دارد
اگر چه در حریم غنچه گل، بو نمی گنجد
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۲۸۷
ز حیرت بهره عاشق ز خوبان بیشتر باشد
ازین گلشن گل آن چیند که دستش زیر سر باشد
نمی گیرد عنان قرب هدف تیر سبکرو را
نگاه دور خوش چشمان به دل نزدیکتر باشد
وطن بیت الحزن، اخوان به چشمش گرگ می آید
عزیزی هر که را چون پیر کنعان در سفر باشد
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۴۰۳
گل بوی بی وفایی ارواح می دهد
یادی ز کم بقایی ارواح می دهد
خندیدن و شکفتن یاران به روی هم
یاد از بغل گشایی ارواح می دهد
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۴۱۴
تا چند ناگواری از اندازه بگذرد؟
اوقات در شکنجه خمیازه بگذرد
شایسته هزار شبیخون کوتهی است
عمری که چون خمار به خمیازه بگذرد
صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۳۴
صندل بی مغز عالم گرده دردسرست
نوش این محنت سرا آهن ربای نشترست
صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۴۱
نیست پروای علایق طبع وحشت دیده را
خار نتواند گرفتن دامن برچیده را
صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۶۶
نشاط ظاهر از دل کی برد غم های پنهان را؟
گره نگشاید از دل خنده سوفار پیکان را
صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۸۶
می تپد در جگر خاک همان طینت ما
شمع را شعله جواله کند تربت ما
صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۱۲۸
پیر را قامت خم سوی عدم راهبرست
این کمانی است که از تیر سبکسیرترست
صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۱۸۷
داستان عمر طی شد حرف او آخر نشد
برگریزان زبان شد گفتگو آخر نشد
صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۱۹۹
بخت با ما بر خلاف راه مقصد می رود
پای خواب آلود هر راهی که خواهد می رود
صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۲۱۷
به هر کس آسمان شد مهربان بیچاره می گردد
چو گل را باغبان بندد کمر آواره می گردد
صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۲۳۷
در گریه بی رخت مژه را اختیار نیست
در رشته گسسته گهر را قرار نیست
صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۲۴۴
صد در صد آفاق، بیابان جنون است
کی عقل تنک مایه به سامان جنون است؟
صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۲۶۳
ز شهرت ناقص از کامل عیاران بیش می بالد
ز انگشت اشارت ماه نو بر خویش می بالد