عبارات مورد جستجو در ۲۱۳۲ گوهر پیدا شد:
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۲۲۹
دوش آن دل خون گشتۀ محنت پرورد
جان هم بغم تو داد بر بستر درد
چشمم بنخفت تا برو آبی ریخت
پس هم بسر کوی تو در خاکش کرد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۲۷۳
نه عقل ز کار من شماری گیرد
نه در دل من صبر قراری گیرد
اشکی که بخون جگرش پروردم
هر لحظه ز چشم من کناری گیرد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۲۷۷
شمعم که چو باد هوسم بر سر زد
بر تارک من افسر خاکستر زد
آب از چشمم دست بدامن درزد
و آتش ز دلم سر بگریبان برزد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۳۰۱
نالیدن بلبل ار چه موزون باشد
از نالۀ او مرا جگر خون باشد
گل در بر بلبل این چنین می نالد
تو دور ز من نالۀ من چون باشد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۳۴۶
قلب صف عقل عقربی می شکند
بازار هلال غبغبت می شکند
چشمم زغمت نیک گهر ریز شدست
دریاب که ناموس لبت می شکند
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۳۹۶
تا لعل لبت چو غنچه در خنده فزود
خون جگرم چو لاله بر رخ بالود
دارم چو گل دو رنک در فرقت تو
رخساره زر اندود و درون خون آلود
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۴۱۸
چون یادم از آن روی نکو می آید
خونم به دل تیره فرو می آید
پاکیزه تری ز قطرۀ اشک از آنک
در چشم نیایی تو و او می آید
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۴۵۴
هر شب ز تو جفت شیونم تا بسحر
چون صبح ز غم دم نزنم تا بسحر
وین جامۀ خواب را که نامش پلکست
بر مردم دیده نفکنم تا بسحر
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۴۶۰
در خون جگر شدم نهان چون ساغر
بر بسته بقصد خود میان چون ساغر
در روی کسی که می خورد خون دلم
می خندم ازمیان جان چون ساغر
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۴۹۱
از حال من سوخته خر من بررس
شرح غم هجر خواهی از من بررس
گر درد دل منت ز من باور نیست
ای دوست روا بود، ز دشمن بررس
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۵۸۹
هردم زدنی چو لاله در خون نهدم
زارم چو بکشت عذر موزون نهدم
در حلقۀ غم نهد نگین دل من
و آنگه چو نگین ز حلقه بیرون نهدم
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۶۰۷
گفتم ز فراق جاودان می ترسم
تو در بر و من همان چنان می ترسم
آنگه ز زبان دشمنان ترسیدم
و امروز ز چشم دوستانت می ترسم
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۶۱۷
ای من ز پیت به خون بپرورده دو چشم
وز موج سرشک بر سر آورده دو چشم
من کرده دو چشم چار در آرزویت
تو از پی دیدنم یکی کرده دو چشم
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۶۸۲
نه بی رخت انتظار دانم کردن
نه جز غمت اختیار دانم کردن
تو هر چه توانی ز جفا باز مگیر
من گر نکشم چه کار دانم کردن؟
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۶۹۶
دانی که چه مدّتست ای دلبر من
تا بی سببی برفته یی از بر من
خود کس نفرستی و نبینی آخر
تا بی توچها می گذرد بر سر من
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۷۰۳
من بودم دوش و یار سیمین تن من
جمعی ز نشاط و عیش پیرامن من
ایشان همّه صبحدم پراگنده شدند
جز خون جگر که ماند بر دامن من
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۷۲۹
هرچند که رفت آبرویم با تو
جز دوستی و مهر نجویم با تو
بردی دلم ای ماه و بصد دل سختی
بس مختصر آیدم که گویم با تو
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۷۳۳
تا آتش مرگ دود بر کرد از تو
تا باد فنا گرد برآورد از تو
با اب دو دیده جفتم و فرد از تو
من بردم رنج و خاک برخود از تو
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۷۸۹
آن آب کزو بود دلم را شادی
د رچشم خودش هیچ محل ننهادی
و آتش که ازوست بر دلم بیدادی
بر منصب دست راست جایش دادی
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۷۹۱
گر دوش بتم تالۀ من بشنودی
با سنگ دلی بر دل من بخشودی
وانچ از غم او کشید این سوخته دل
گر خود شب دوشینه بدی بس بودی