عبارات مورد جستجو در ۵۹۵۱۸ گوهر پیدا شد:
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶۰۲
اینک سر کوی دوست اینک سر راه
گر تو نروی روندگان را چه گناه
جامه چه کنی کبود و نیلی و سیاه
دل صاف کن و قبا همی پوش و کلاه
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶۰۳
معمورهٔ دل به علم آراسته به
مطمورهٔ تن ز کینه پیراسته به
از هستی خود هر چه توان کاسته به
هر چیز که غیر تست ناخواسته به
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶۰۷
از بس که شکستم و ببستم توبه
فریاد همی کند ز دستم توبه
دیروز به توبه‌ای شکستم ساغر
و امروز به ساغری شکستم توبه
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶۱۱
زاهد خوشدل که ترک دنیا کرده
می خواره خجل که معصیت‌ها کرده
ترسم که کند امید و بیم و آخر کار
ناکرده چو کرده کرده چون ناکرده
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶۱۲
گر جا به حرم ور به کلیسا کرده
زاهد عمل آنچه کرده بی جا کرده
چون علم نباشد عملش خواهد بود
ناکرده چو کرده کرده چون ناکرده
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶۱۴
افسوس که عمر رفت بر بیهوده
هم لقمه حرام و هم نفس آلوده
فرمودهٔ ناکرده پشیمانم کرد
افسوس ز کرده‌های نافرموده
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶۱۵
ما درویشان نشسته در تنگ دره
گه قرص جوین خوریم و گه گشت بره
پیران کهن دانند میران سره
هر کس که بما بد نگره جان نبره
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶۱۸
دنیا طلبان ز حرص مستند همه
موسی کش و فرعون پرستند همه
هر عهد که با خدای بستند همه
از دوستی حرص شکستند همه
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶۲۰
چون باز سفید در شکاریم همه
با نفس و هوای نفس یاریم همه
گر پرده ز روی کارها بر گیرند
معلوم شود که در چه کاریم همه
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶۲۳
هستی که ظهور می‌کند در همه شی
خواهی که بری به حال او با همه پی
رو بر سر می حباب را بین که چسان
می وی بود اندر وی و وی در می وی
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶۲۷
آنم که توام ز خاک برداشته‌ای
نقشم به مراد خویش بنگاشته‌ای
کارم چو به دست خویش بگذاشته‌ای
می‌رویم از آن سان که توام کاشته‌ای
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶۲۹
من کیستم از خویش به تنگ آمده‌ای
دیوانهٔ با خرد به جنگ آمده‌ای
دوشینه به کوی دوست از رشکم سوخت
نالیدن پای دل به سنگ آمده‌ای
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶۳۱
یا سرکشی سپهر را سرکوبی
یا خار و خس زمانه را جاروبی
بگرفت دلم ازین خسیسان یا رب
حشری نشری قیامتی آشوبی
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶۳۲
عهدی به سر زبان خود بربستی
صد خانه پر از بتان یکی نشکستی
تو پنداری به یک شهادت رستی
فردات کند خمار کاکنون مستی
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶۳۹
من کیستم از قید دو عالم فردی
عنقامنشی، بلندهمت مردی
دیوانهٔ بیخودی، بیابان گردی
لبریز محبتی، سراپا دردی
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶۴۲
با فاقه و فقر همنشینم کردی
بی خویش و تبار و بی قرینم کردی
این مرتبهٔ مقربان در تست
آیا به چه خدمت این چنینم کردی
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶۴۴
ای دل تا کی مصیبت‌افزا گردی
ای خون شده چند دردپیما گردی
انداختیم دربدر و کوی به کوی
رسوا کردی مرا، تو رسوا گردی
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶۵۱
ای ذات تو در صفات اعیان ساری
اوصاف تو در صفاتشان متواری
وصف تو چو ذات مطلقست اما نیست
در ضمن مظاهر از تقید عاری
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶۵۲
عالم ار نه‌ای ز عبرت عاری
نهری جاری به طورهای طاری
وندر همه طورهای نهر جاری
سریست حقیقة الحقایق ساری
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶۵۴
گیرم که هزار مصحف از بر داری
با آن چه کنی که نفس کافر داری
سر را به زمین چه می نهی بهر نماز
آنرا به زمین بنه که بر سر داری