عبارات مورد جستجو در ۱۶۱۷ گوهر پیدا شد:
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۴۹۶
گریه را بی طاقتی آموختن حق من است
در دو مجلس قطره را همچشم طوفان می کنم
دیده افسردگان گرمی ز آتش می برد
داغ را در رخنه های سینه پنهان می کنم
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۵۳۲
از خط به مهربانی ما بدگمان مشو
ما با لبت نمک به حرامی نخورده ایم
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۵۴۵
خیره گردد دیده صبح از جلای داغ من
داغ دارد مهر تابان را صفای داغ من
نیست گر صحرای محشر سینه گرمم، چرا
می پرد چون نامه هر سو پنبه های داغ من؟
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۵۹۵
تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من
شاخ گل است زخم نمایان به چشم من
گشته است از نظاره آن سرو جامه زیب
سوهان روح، سرو گلستان به چشم من
صبح دگر شود ز پی خواب غفلتم
خالی اگر کنند نمکدان به چشم من
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۶۱۲
مردم از افسردگی ای بخت چشمی باز کن
گریه را آگاه گردان، ناله را آواز کن
ای که می بخشی به گلچینان کلید باغ را
اول این قفل گره از بال بلبل باز کن
صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۷
زد غوطه بس که در تن خاکی روان ما
گردید رفته رفته زمین آسمان ما
صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۴۸
بیخودی فرش است در چشم و دل بی تاب ما
چون ره خوابیده بیداری ندارد خواب ما
صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۵۲
دور شو ای آستین از دیده گریان ما
مو نمی گنجد میان گریه و مژگان ما
صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۷۶
شود زیر و زبر مجموعه خاطر ز محفل ها
ز جمعیت پریشان می شود سی پاره دلها
صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۱۴۳
به گریه جوهر بینش ز دیده ما ریخت
بهار عنبر ما در کنار دریا ریخت
صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۱۷۱
ظرافت آتش افروز جدایی است
ادب آب حیات آشنایی است
صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۱۷۸
منع ما کی می توان از دستبوس امروز کرد؟
بوسه ما را نمی بایست دست آموز کرد
صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۲۳۷
در گریه بی رخت مژه را اختیار نیست
در رشته گسسته گهر را قرار نیست
صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۲۴۰
از داغ تازگی جگر پاره پاره یافت
از آفتاب، صبح حیات دوباره یافت
صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۲۵۴
دلم چون برگ بید از حرف بی هنگام می لرزد
چو عقل طفل بیند بر کنار بام، می لرزد
صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۲۹۱
کیست آن کس که نه بر حال مسافر گرید؟
چشم آیینه به دنبال مسافر گرید
صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۲۹۹
ز پیچ و تاب در دل به ما فراز نشد
چه حلقه ها که بر این در زدیم و باز نشد
صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۳۰۰
به روی لاله و گل هر که می نمی نوشد
فسرده ای است که خونش به خون نمی جوشد
صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۳۶۲
از ته دل نیست از همصحبتان رنجیدنش
می دهد یاد از پشیمانی به تمکین رفتنش
صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۳۶۹
دل خونین چنان آمیخت با فولاد پیکانش
که با جوهر یکی شد پیچ و تاب رشته جانش