عبارات مورد جستجو در ۶۶ گوهر پیدا شد:
سید حسن غزنوی : رباعیات
شمارهٔ ۵۶
سلطان بهرام تا جهان می گیرد
چون هست مراد او چنان می گیرد
زین پیش گرفت یک جهان در دو زمان
اکنون دو جهان به یک زمان می گیرد
الهامی کرمانشاهی : خیابان دوم
بخش ۴۱ - ذکر شهادت محمد بن مسلم بن عقیل سلام الله علیه
به مینو چو عبدالله پاک تاخت
برادرش بازوی مردی فراخت
جوانی محمد نکو نام او
به مردی سپهر حرون رام او
ازآن پس که بخت خود آشفته یافت
برادرش را تن به خون خفته نیافت
بنالید ودستوری از شاه جست
به میدان شدو پهنه ازخون بشست
چو فرخ برادر دلیری نمود
به دشمن بر و چنگ شیری نمود
مبارزه فکند از هیون چند مرد
به فرجام شد کشته اندر نبرد
الهامی کرمانشاهی : خیابان سوم
بخش ۲۱ - حمله ی دوم پسر شیر کردگار بر آن گروه روبه کردار
نیامد چو دیگر کسی رزمجوی
شهنشه به قلب سپه کرد روی
دگر باره شور قیامت بخاست
غو الحذر از سپه گشت راست
بدیشان زهر جوهر ذوالفقار
عیان شد یکی دوزخی شعله بار
سر و خود مردان پرخاشجوی
به زیر سم باره غلطان چو گوی
ز بس ریخت بر روی هم کشته ها
زمین گشت از کشته ها پشته ها
چنان گرد بگرفت روی هوا
که کردی ره گوش را گم نوا
تن جنگیان زیر رخت نبرد
بلرزید چون شاخ از باد سرد
پدر دل ببرید از مهر پور
تن نامداران همی جست گور
به هر سو که می کرد آهنگ شاه
بجستی سوار از پیاده پناه
عمر و برخروشید و گفتا: زنید
زهر سو بدو تیغ و خنجر نهید
که او یک تن است و شما بی شمار
به یکدم برآرید از وی دمار
زهر سو به شه گشت پران خدنگ
برو جوشنش گشت یاقوت رنگ
نکرد ایچ پروا زشمشیر و تیر
همی راند برخونشان بادگیر
ز نیروی آن شاه یزدان پرست
دگر باره آمد بدیشان شکست
پراکنده گشتند یکسر به دشت
شهنشاه بر جای خود بازگشت
بن نیزه را کوفت برچشم خاک
برآن تکیه زد با تنی چاک چاک
ز پر خدنگ آن شه بی همال
تو گفتی عقابی است پر پر وبال
چو دوناودان از دو چشم رکاب
همی ریخت خونش به روی تراب
امیر پازواری : دوبیتی‌ها
شمارهٔ ۲۳۴
قروُون شاهِ دُلدُلْ سوار که زَرّین طوره
دیگر ذوالفقارْ، اَونکه شکافتهْ موره
میون بَزوئهْ مُرّه‌ی سَگه خوره
دینگوئهْ ترازی، سَرْ نَورْدهْ، موره
امیر پازواری : چهاربیتی‌ها
شمارهٔ ۲۰۶
سامِ نیرمْ زال و رستم، کونه گودرز کَیْ؟
بَورینْ شیشه ره که پربَوُو تشین مَیْ
فرامَرزْ کو و سهرابْ کو و اَسبِ وَیْ
بُرزو کو، همه شونْ بُورْدنهْ پیاپَیْ
ایدوستْ برو تو با یکی شیشه‌ی مَیْ
تو می‌بَخری، منْ ایشمْ تی چیرهْ هَیْ
ته دَرْ احتیاجْ دارنْ صَدْ حاتمِ طَیْ
خُورْ شرمسارِ تهْ مُونگهْ دیمهْ پیاپَیْ
مولانا خالد نقشبندی : قطعات
قطعه شماره ۳۱
عبدالرحمن، شیرمردان، شاه گردون، جاودان
با عموم شهرتش، مهر است مانند سها
توپ اژدر وار را چون بر عراده تکیه داد
پاره شد خمپاره وش قلب عدو زین اعتنا
حسب حال خصم ملهم گشت تاریخش بدل
دشمن بد چون رهد از شیر یا از اژدها