عبارات مورد جستجو در ۱۰۶۳ گوهر پیدا شد:
اهلی شیرازی : غزلیات
شمارهٔ ۱۱۲۶
بگذر ز آب خضر و دم از جام جم مزن
اینها حکایتی است قدح نوش و دم مزن
دوزخ نه زان ماست دلا فال بد مزن
در عیش کوش و قرعه همت بغم مزن
ای آه سینه سوز مکن شعله را بلند
بر بام بی نشانی ما این علم مزن
خوبان ز خلق نازک خود کم نمی کنند
ای بی نصیب طعنه بر اهل کرم مزن
ما از کدورت این نفس سرد می زنیم
ایچشمه حیات تو خود را بهم مزن
چون ذره نا امید مشو ز آفتاب وصل
همت بلند دار و به پستی قدم مزن
ساقی ز بیش و کم نظرش بر صلاح ماست
اهلی شراب نوش و دم از بیش و کم مزن
اهلی شیرازی : قطعات
شمارهٔ ۲۸
کشته همت مردان بر مقصود دهد
زانکه باران گرم بر سرما دمبدم است
هر قصوری که بود از کمی همت ماست
ورنه از ابر کرم رحمت حق را چه کم است
اهلی شیرازی : قطعات
شمارهٔ ۶۰
در شعر هر که از پی معنی خاص رفت
شیری است که بقوت خود در شکار شد
وانکس که خوی کرد که معنی برد ز غیر
چو روبه از شکار کسان ریزه خوار شد
کم همتی مکن که در فیض بسته نیست
کس ناامید کی ز در کردگار شد
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۲
از کسب کمال اگر ملال است ترا
کسبی که کنی کمال حال است ترا
آموختن کمال کسبی که تراست
دریاب که آن کسب کمال است ترا
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۱۱
تا چشم بود به جام جمشید ترا
کی آب دهد چشمه‌ی خورشید ترا
تا بر سر سدره پا به همت ننهی
کی دست رسد به شاخ امید ترا
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۸۲
گردون طبق از بلندی همت بست
شد خاک زبون پستی از همت پست
پستی و بلندی همه از همت ماست
وابسته به همت است هر چیز که هست
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۱۶۴
خواهی بگذری چابک و چست
میزان عمل بکف نگهدار درست
میزان رسن باز نگهدار ویست
میزان عمل نگاه دارنده تست
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۱۶۹
ایطالب کعبه گر ترا میل صفاست
دریاب که استطاعت پای رواست
در خانه چه پا شکسته مانی برخیز
کز کعبه بعد ز لنگ ماندن نه رواست
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۱۷۲
بر چرخ قدم نهی به سعی و حرکت
وز چرخ کسالت افکند در رکت
چرخ از حرکت این برکت یافته است
از ما حرکت باید و از حق برکت
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۱۷۸
برخیز که بخت در سبب ساختن است
ضایع منشین گر همه سر باختن است
از دست منه عنان فرصت که حیات
رخشیست که همچو برق در تاختن است
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۲۲۹
می خور که حیات جاودانت بدهند
وز صد چو سکندری امانت بدهند
دریاب حیات نقد و ضایع مگذار
کاینت برود ز دست و آنت ندهند
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۲۵۶
تا دل غم جان داشت بدلبر نرسید
تا خاک نگشت سر بدان در نرسید
هرگز بگهر دست شناور نرسد
تا غرقه نشد کسی بگوهر نرسید
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۲۹۲
تا ظلمت محنت بنهایت نرسد
برق طرب از شمع هدایت نرسد
کی رو بدرستی ز شکست آرد ماه
تا کار شکستگی بغایت نرسد
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۳۱۰
گر عمر بکار می کنی حیف بود
وین نامه بهر زه طی کنی حیف بود
جاییکه سروش غیب آید سوی تو
گرگوش بچنگ و نی کنی حیف بود
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۳۳۷
تا رهزن خواب در سرایت نبرد
بیدار نشین که هوش و تابت نبرد
گر ره ببری که ذوق بیداری چیست
حقا که دگر ز ذوق خوابت نبرد
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۳۳۸
عمر تو اگر بخواب غفلت گذرد
آن عمر کسی بزندگی کی شمرد
گر فهم کنی که ذوق بیداری چیست
شاید که گر ز ذوق خوابت نبرد
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۵۱۴
در خانه تن مشو دلا خانه نشین
گر خانه پر از گل است چون خلد برین
گلریزی جام خانه از خورشیدست
از خان برون خرام و خورشید ببین
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۵۴۲
اهلی بگسل ز صحبت هیچ‌کسان
با اهل دلان نشین، نه با بوالهوسان
منت مکش از خضر به یک جرعه آب
جهدی کن و خویش را به سر چشمه رسان
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۵۵۰
بسرشت بچل صباح ایزد گل تو
کز صبر خمیر مایه گیرد دل تو
جایی که بدین صبر تو حاصل شده یی
بی صبر مراد کی شود حاصل تو
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۵۶۳
درمعرکه بگریز ز پیکان همه
و اندیشه مکن ز تیر باران همه
گر مرگ کمان کشد ببندیش که هست
در قبضه قدرت خدا جان همه