عبارات مورد جستجو در ۸۷۵۷ گوهر پیدا شد:
صفی علیشاه : بحرالحقایق
بخش ۴۵ - بیتالعزه
صفی علیشاه : بحرالحقایق
بخش ۴۹ - التجلی الشهودی
صفی علیشاه : بحرالحقایق
بخش ۵۴ - الثقه
ثقه بر رزق مقسوم اعتماد است
بر احکام قدر هم انقیاد است
دگر تصدیق اخبار مبین است
دگر تصدیق کل مرسلین است
بدین حق وثوق ازهر جهاتست
ثقه گر نیست دل دور از نجات است
بقول معتمد گر اعتمادت
نشد حاصل نخواهد شد مرادت
عجب کاندر سلوکی رهبرت نیست
عجبتر آنکه قولش باورت نیست
تو را اگر در طریقی عزم باشد
مرو تنها که دور از حزم باشد
جماعت رحمت آمد با کسی باش
بتصدیق نظر با مونسی باش
یکی ز احکام لازم با تو گویم
نشان مرد حازم با تو گویم
بود حزم آنکه گر حرفی بمنقول
نیوشی وان بود خارج ز معقول
تو حمل آن بصحت بیشتر کن
پس آنگه باز تجدید نظر کن
اگر آخر شد آن صدق امتیاز است
و گر کذب است چشم عقل باز است
بر احکام قدر هم انقیاد است
دگر تصدیق اخبار مبین است
دگر تصدیق کل مرسلین است
بدین حق وثوق ازهر جهاتست
ثقه گر نیست دل دور از نجات است
بقول معتمد گر اعتمادت
نشد حاصل نخواهد شد مرادت
عجب کاندر سلوکی رهبرت نیست
عجبتر آنکه قولش باورت نیست
تو را اگر در طریقی عزم باشد
مرو تنها که دور از حزم باشد
جماعت رحمت آمد با کسی باش
بتصدیق نظر با مونسی باش
یکی ز احکام لازم با تو گویم
نشان مرد حازم با تو گویم
بود حزم آنکه گر حرفی بمنقول
نیوشی وان بود خارج ز معقول
تو حمل آن بصحت بیشتر کن
پس آنگه باز تجدید نظر کن
اگر آخر شد آن صدق امتیاز است
و گر کذب است چشم عقل باز است
صفی علیشاه : بحرالحقایق
بخش ۵۵ - باب الجیم الجذبه
بود جذبه اگر پرسی عنایت
کر رهرو را رساند بر نهایت
کند او را مهیا هر چه محتاج
به طی منزلست و قطع منهاج
بدون کوشش و جهد و تکلف
که باشد در قصور آن تاسف
ولی آن جذبه رهرو را پناهست
نه هر کس قابل جذب اله است
هر آنکو حاضر خدمت نباشد
ز شه شایسته خلعت نباشد
خداوندا صفی را منجذب کن
سوی خود قلب او را منقلب کن
چنان جذبی که از وی در نیاید
ز دیدارت بخود دیگر نیاید
چنان جذبی که دور از شه نگردد
بسوزندش اگر، آگه نگردد
کر رهرو را رساند بر نهایت
کند او را مهیا هر چه محتاج
به طی منزلست و قطع منهاج
بدون کوشش و جهد و تکلف
که باشد در قصور آن تاسف
ولی آن جذبه رهرو را پناهست
نه هر کس قابل جذب اله است
هر آنکو حاضر خدمت نباشد
ز شه شایسته خلعت نباشد
خداوندا صفی را منجذب کن
سوی خود قلب او را منقلب کن
چنان جذبی که از وی در نیاید
ز دیدارت بخود دیگر نیاید
چنان جذبی که دور از شه نگردد
بسوزندش اگر، آگه نگردد
صفی علیشاه : بحرالحقایق
بخش ۶۱ - الجمعیه
صفی علیشاه : بحرالحقایق
بخش ۶۴ - جنهالافعال
صفی علیشاه : بحرالحقایق
بخش ۶۶ - جنهالصفات
صفی علیشاه : بحرالحقایق
بخش ۶۷ - جنهالذات
صفی علیشاه : بحرالحقایق
بخش ۶۸ - الجنائب
صفی علیشاه : بحرالحقایق
بخش ۷۴ - الحجاب
حجابت عکس صورتهای کونیست
که جز آن بر تجلی مانعی نیست
چو در قلبت صورها منطبع شد
تجلی حقایق ممتنع شد
صورها را ز لوح قلب رد کن
تماشا پس در آن ذاتالاحد کن
صور مانع ز وهاب الصور گشت
پس از رفع صور او جلوه گر گشت
هر آن نقش بجز حق در ضمیرت
حجابی دان بقلب مستنیرت
حجاب او توئی او بیحجاب است
صورها مرجمالش را نقاب است
که جز آن بر تجلی مانعی نیست
چو در قلبت صورها منطبع شد
تجلی حقایق ممتنع شد
صورها را ز لوح قلب رد کن
تماشا پس در آن ذاتالاحد کن
صور مانع ز وهاب الصور گشت
پس از رفع صور او جلوه گر گشت
هر آن نقش بجز حق در ضمیرت
حجابی دان بقلب مستنیرت
حجاب او توئی او بیحجاب است
صورها مرجمالش را نقاب است
صفی علیشاه : بحرالحقایق
بخش ۷۷ - الحرق
صفی علیشاه : بحرالحقایق
بخش ۱۰۷ - الرحیم
رحیم اسمیست کز وی میشود خاص
بقرب حق وجود اهل اخلاص
هر آنرا فهم معنای رحیم است
در این ره صاحب قلب سلیم است
هر آن فیضی که در قوس صعودت
رسد در کشف ایمان از وجودت
ز توحید و مقامات و منازل
شود تا قطرهات بر بحر و اصل
خود آن فیض رحیمی بر رجال است
هم او مخصوص بر اهل کمالست
غرض باشد مفیض اهل اخلاص
رحیم اندر کمال رحمت خاص
نباشد گر که تایید از رحیمت
نگردد طی صراط مستقیمت
بقرب حق وجود اهل اخلاص
هر آنرا فهم معنای رحیم است
در این ره صاحب قلب سلیم است
هر آن فیضی که در قوس صعودت
رسد در کشف ایمان از وجودت
ز توحید و مقامات و منازل
شود تا قطرهات بر بحر و اصل
خود آن فیض رحیمی بر رجال است
هم او مخصوص بر اهل کمالست
غرض باشد مفیض اهل اخلاص
رحیم اندر کمال رحمت خاص
نباشد گر که تایید از رحیمت
نگردد طی صراط مستقیمت
صفی علیشاه : بحرالحقایق
بخش ۱۱۰ - الرسم
صفی علیشاه : بحرالحقایق
بخش ۱۱۶ - الزجاجه
صفی علیشاه : بحرالحقایق
بخش ۱۲۴ - باب السین السابقه
کنند از سابقه اهل گواهی
اشارت بر عنایات الهی
عنایتها که او را در ازل بود
باهل صدق و اخلاص عمل بود
عنایاتی که اصلا گفتنی نیست
نهفته است ار چه هم بنعفتنی نیست
بیاران آنچه آن سلطان سر کرد
به پنهان کرد اما منتشر کرد
یکی از یار بیند روی زیبا
یکی لطف و اشارتها و ایما
اگر گویم عنایتهای سابق
دو صد دفتر شود بحرالحقایق
اشارت بر عنایات الهی
عنایتها که او را در ازل بود
باهل صدق و اخلاص عمل بود
عنایاتی که اصلا گفتنی نیست
نهفته است ار چه هم بنعفتنی نیست
بیاران آنچه آن سلطان سر کرد
به پنهان کرد اما منتشر کرد
یکی از یار بیند روی زیبا
یکی لطف و اشارتها و ایما
اگر گویم عنایتهای سابق
دو صد دفتر شود بحرالحقایق
صفی علیشاه : بحرالحقایق
بخش ۱۲۵ - السالک
صفی علیشاه : بحرالحقایق
بخش ۱۳۰ - سجودالقلب
صفی علیشاه : بحرالحقایق
بخش ۱۳۲ - السدره
صفی علیشاه : بحرالحقایق
بخش ۱۳۳ - السر
شنو از سر و سر حق نگهدار
که هر سر دار گردد زود سردار
بود سر آنکه در ایجاد از وی
بشیئیت بود مخصوص هر شیء
از آن شد نزد اهل حق محقق
که حق را هیچکس نشناخت جز حق
نه او را غیر او کس گشت طالب
محب اوست هم او بیشوائب
هر آن آگه زعین ما خلق شد
بسر ذات خود عارف بحق شد
چو او را طالب الا سر او نیست
محب او جز آنوجه نکونیست
نبی کو را بحق بد تام حبی
عرفت گفت زان ربی بریی
گر این سر یافتی اسرار دانی
بعرفان محرم این آستانی
که هر سر دار گردد زود سردار
بود سر آنکه در ایجاد از وی
بشیئیت بود مخصوص هر شیء
از آن شد نزد اهل حق محقق
که حق را هیچکس نشناخت جز حق
نه او را غیر او کس گشت طالب
محب اوست هم او بیشوائب
هر آن آگه زعین ما خلق شد
بسر ذات خود عارف بحق شد
چو او را طالب الا سر او نیست
محب او جز آنوجه نکونیست
نبی کو را بحق بد تام حبی
عرفت گفت زان ربی بریی
گر این سر یافتی اسرار دانی
بعرفان محرم این آستانی
صفی علیشاه : بحرالحقایق
بخش ۱۳۵ - سرالحال