عبارات مورد جستجو در ۸۴۵۶ گوهر پیدا شد:
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۹۷
افتاده منم به گوشهٔ بیت حزن
غمهای جهان مونس غمخانهٔ من
یا رب تو به فضل خویش دندانم را
بخشای به روح حضرت ویس قرن
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۹۹
بگریختم از عشق تو ای سیمین تن
باشد که زغم باز رهم مسکین من
عشق آمد واز نیم رهم باز آورد
مانندهٔ خونیان رسن در گردن
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۵۱۳
دارم گله از درد نه چندان چندان
با گریه توان گفت، نه خندان خندان
در و گهرم جمله به تاراج برفت
آن در و گهر چه بود؟ دندان دندان
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۵۳۹
ای غم گذری به کوی بدنامان کن
فکر من سرگشتهٔ بی سامان کن
زان ساغر لبریز که پر می ز غمست
یک جرعه به کار بی سرانجامان کن
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۵۶۰
شوریده دلی و غصه گردون گردون
گریان چشمی و اشک جیحون جیحون
کاهیده تنی و شعله خرمن خرمن
هر شعله ز کوه قاف افزون افزون
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۵۷۷
ابریست که خون دیده بارد غم تو
زهریست که تریاق ندارد غم تو
در هر نفسی هزار محنت زده را
بی دل کند و زدین برآرد غم تو
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۵۷۸
از دیدهٔ سنگ خون چکاند غم تو
بیگانه و آشنا نداند غم تو
دم در کشم و غمت همه نوش کنم
تا از پس من به کس نماند غم تو
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۵۷۹
ای پیر و جوان دهر شاد از غم تو
فارغ دل هیچ کس مباد از غم تو
مسکین من بیچاره درین عالم خاک
سرگردانم چو گرد باد از غم تو
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۵۸۰
ای نالهٔ پیر قرطه پوش از غم تو
وی نعرهٔ رند می‌فروش از غم تو
افغان مغان نیره‌نوش از غم تو
خون دل عاشقان بجوش از غم تو
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۵۸۱
ای آمده کار من به جان از غم تو
تنگ آمده بر دلم جهان از غم تو
هان ای دل و دیده تا به سر برنکنم
خاک همه دشت خاوران از غم تو
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۵۸۲
ای نالهٔ پیر خانقاه از غم تو
وی گریهٔ طفل بی‌گناه از غم تو
افغان خروس صبح گاه از غم تو
آه از غم تو هزار آه از غم تو
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۵۹۲
ما را نبود دلی که کار آید ازو
جز ناله که هر دمی هزار آید ازو
چندان گریم که کوچه‌ها گل گردد
نی روید و نالهای زار آید ازو
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۵۹۶
سودای سر بی سر و سامان یک سو
بی مهری چرخ و دور گردان یکسو
اندیشهٔ خاطر پریشان یک سو
اینها همه یک سو غم جانان یکسو
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶۰۵
از مردم صدرنگ سیه پوشی به
وز خلق فرومایه فراموشی به
از صحبت ناتمام بی خاصیتان
کنجی و فراغتی و خاموشی به
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶۲۲
سودا به سرم همچو پلنگ اندر کوه
غم بر سر غم بسان سنگ اندر کوه
دور از وطن خویش و به غربت مانده
چون شیر به دریا و نهنگ اندر کوه
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶۲۸
ای غم که حجاب صبر بشکافته‌ای
بی تابی من دیده و برتافته‌ای
شب تیره و یار دور و کس مونس نه
ای هجر بکش که بی‌کسم یافته‌ای
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶۳۳
غم جمله نصیب چرخ خم بایستی
یا با غم من صبر بهم بایستی
یا مایهٔ غم چو عمر کم بایستی
یا عمر به اندازهٔ غم بایستی
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶۴۷
ای کاش مرا به نفت آلایندی
آتش بزدندی و نبخشایندی
در چشم عزیز من نمک سایندی
وز دوست جدا شدن نفرمایندی
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶۴۹
دستی نه که از نخل تو چینم ثمری
پایی نه که در کوی تو یابم گذری
چشمی نه که بر خویش بگریم قدری
رویی نه که بر خاک بمالم سحری
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶۶۷
جان چیست غم و درد و بلا را هدفی
دل چیست درون سینه سوزی و تفی
القصه پی شکست ما بسته صفی
مرگ از طرفی و زندگی از طرفی