عبارات مورد جستجو در ۹۷۰۶ گوهر پیدا شد:
هاتف اصفهانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۷۰
آن کمان ابرو کند چون میل تیرانداختن
ناوک او را نشان می‌باید از جان ساختن
سروران چون گو به پای توسنش بازند سر
چون کند آن شهسوار آهنگ چوگان باختن
داد مظلومان بده تا چند ای بیدادگر
رخش بیداد و ستم بر دادخواهان تاختن
باغبان پرداخت گلشن را، اکنون باید به می
در چمن ز آیینهٔ دل زنگ غم پرداختن
سازگاری چون ندارد یار هاتف بایدت
ز آتش غم سوختن با سوز هجران ساختن
هاتف اصفهانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱
گر فاش شود عیوب پنهانی ما
ای وای به خجلت و پریشانی ما
ما غره به دین‌داری و شاد از اسلام
گبران متنفر از مسلمانی ما
هاتف اصفهانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۹
بس مرد که لاف می‌زد از مردی خویش
در پیره‌زنی دیدم ازو مردی بیش
ابنای زمانه دیدم اغلب هاتف
مردند ولی با لب و با سبلت و ریش
هاتف اصفهانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۴
از جور بتی ز عمر خود سیر شدم
وز بیدادش ز عمر دلگیر شدم
از تازه جوانی که به پیری برسد
ناکرده جوانی به جهان پیر شدم
هاتف اصفهانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۴
ای خواجه که نان به زیردستان ندهی
جان گیری و نان در عوض جان ندهی
شرمت بادا که زیردستان ضعیف
از بهر تو جان دهند و تو نان ندهی
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۹
هرگاه که بینی دو سه سرگردان را
عیب ره مردان نتوان کرد آن را
تقلید دو سه مقلد بی‌معنی
بدنام کند ره جوانمردان را
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۳
از چرخ فلک گردش یکسان مطلب
وز دور زمانه عدل سلطان مطلب
روزی پنج در جهان خواهی بود
آزار دل هیچ مسلمان مطلب
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۷۶
اسرار ملک بین که بغول افتادست
وان سکهٔ زر بین که بپول افتادست
وان دست برافشاندن مردان زد و کون
اکنون به ترانهٔ کچول افتادست
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۸۶
یا رب تو زمانه را دلیلی بفرست
نمرودانرا پشه چو پیلی بفرست
فرعون صفتان همه زبردست شدند
موسی و عصا و رود نیلی بفرست
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۱۰
دنیا به جوی وفا ندارد ای دوست
هر لحظه هزار مغز سرگشتهٔ اوست
میدان که خدای دشمنش میدارد
گر دشمن حق نه‌ای چرا داری دوست
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۶۱
از اهل زمانه عار میباید داشت
وز صحبتشان کنار میباید داشت
از پیش کسی کار کسی نگشاید
امید به کردگار میباید داشت
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۱۴
جمعیت خلق را رها خواهی کرد
یعنی ز همه روی به ما خواهی کرد
پیوند به دیگران ندامت دارد
محکم مکن این رشته که وا خواهی کرد
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۲۰
گر غره به عمری به تبی برخیزد
وین روز جوانی به شبی برخیزد
بیداد مکن که مردم آزاری تو
در زیر لبی به یاربی برخیزد
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۳۸
در تکیه قلندران چو بنگم دادند
در کاسه بجای لوت سنگم دادند
گفتم ز چه روی خاست این خواری ما
ریشم بگرفتند و به چنگم دادند
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۳۹
هوشم نه موافقان و خویشان بردند
این کج کلهان مو پریشان بردند
گویند چرا تو دل بدیشان دادی
والله که من ندادم ایشان بردند
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۴۴
آن کس که به کوه ظلم خرگاه زند
خود را به دم آه سحرگاه زند
ای راهزن از دور مکافات بترس
راهی که زنی ترا همان راه زند
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۴۹
با شیر و پلنگ هر که آمیز کند
از تیر دعای فقر پرهیز کند
آه دل درویش به سوهان ماند
گر خود نبرد برنده را تیز کند
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۵۹
گه زاهد تسبیح به دستم خوانند
گه رندو خراباتی و مستم خوانند
ای وای به روزگار مستوری من
گر زانکه مرا چنانکه هستم خوانند
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۸۸
در دل چو کجیست روی بر خاک چه سود
چون زهر به دل رسید تریاک چه سود
تو ظاهر خود به جامه آراسته‌ای
دلهای پلید و جامهٔ پاک چه سود
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۲۸
ناقوس نواز گر ز من دارد عار
سجاده نشین اگر ز من کرده کنار
من نیز به رغم هر دو انداخته‌ام
تسبیح در آتش، آتش اندر زنار