عبارات مورد جستجو در ۱۰۶۳ گوهر پیدا شد:
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۶۶
دیدی بخلاف عزم و تصمیم شدی
از حمله ارتجاع در بیم شدی
با اینهمه اظهار شهامت آخر
در پیش قوای خصم تسلیم شدی
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۷۳
امروز اگر خطا سراپا نکنی
از دست وکیل ناله فردا نکنی
رأی تو قباله است آن را ای دوست
هشدار برای دشمن امضا نکنی
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۷۶
می کوش که پامال جهالت نشوی
سرگشته وادی ضلالت نشوی
ری مرکز دستان زبردستان است
هشدار که بی اراده آلت نشوی
جهان ملک خاتون : رباعیات
شمارهٔ ۲۲
تدبیر و صواب از دل خوش باید جست
سرمایه عافیت کفافیست نخست
شمشیر قوی نیاید از بازوی سست
یعنی ز دل شکسته تدبیر درست
طبیب اصفهانی : مفردات
شمارهٔ ۱۴
چشم یک شهر شد از سوختن ما روشن
سرمه را قدر شکستیم ز خاکستر خویش
مجیرالدین بیلقانی : قطعات
شمارهٔ ۳۱
به خدایی که ید قدرت او
گردش چرخ را به فرمان کرد
که چنانم ز آرزومندی
که به صد نامه شرح نتوان کرد
از بستر غم که جای بدخواه تو باد
برخیز سبک ورنه جهان برخیزد
مجیرالدین بیلقانی : قطعات
شمارهٔ ۴۸
چو گیتی بگسترد فرض جلالت
تو اندر جهان فرش نیکی بگستر
بپرور تو در دار دنیا درختی
که در دار عقبی ثوابت دهد بر
قطران تبریزی : رباعیات
شمارهٔ ۳۱
نیمی ز تنم برنج و نیمی بشکنج
کاری که کنی نخست با عقل بسنج
آن کو بخورد درد و غم و رنج بگنج
گنجش بورد بدو بماند همه رنج
قطران تبریزی : رباعیات
شمارهٔ ۵۸
تا تو نکنی بدشمن و دوست نظر
نه نفع رسد بدشمن و دوست نه ضر
شاد است موافق تو با گنج ظفر
زار است مخالف تو با رنج خطر
اثیر اخسیکتی : رباعیات
شمارهٔ ۵۹
گه طعمه ی مور اژدهائی سازی
گه از پر پشه ئی همائی سازی
برهم شکنی کاسه صد کسری را
تا دسته ی کوزه ای گدائی سازی
سید حسن غزنوی : رباعیات
شمارهٔ ۲۶
در ده پسرا می که چمن را تاب است
آن می که گل نشاط را مهتاب است
بشتاب که آتش جوانی آب است
بر خیز که بیداری دولت خواب است
سید حسن غزنوی : رباعیات
شمارهٔ ۱۴۹
بگشای تو مشرق ای به حجت خسرو
در مغرب فتح کن میندیش به جو
خود بهر تو چرخ کهنه و دولت نو
هر یک به دو دست می زند تیغ تو رو
فضولی : رباعیات
شمارهٔ ۷۸
علم و ادبست مایه عز و شرف
گوهر که نباشد چه گشاید ز صدف
تا فرصت کار هست بی کار مباش
مپسند که بیهوده شود عمر تلف
فضولی : رباعیات
شمارهٔ ۷۹
عمریست تو را عزیز، طبعیست لطیف
بر خود منما قید جهان را تکلیف
آن کن که رضاییست درو ایزد را
مگذار که ضایع شود اوقات شریف
نسیمی : رباعیات
شمارهٔ ۲۷
تا می نشنوی ز خویشتن واحد و فرد
تحصیل مراد خویش نتوانی کرد
آزاد شو از جهان و پاک از همه گرد
خود را زن ره مساز اگر هستی مرد
ادیب الممالک : غزلیات
شمارهٔ ۲۷ - چین
ای دختر خوبرو بدین طبع بلند
از بام سپهر بر جهانی تو سمند
کن جهد و بدر سلسله و بگسل بند
نه تن بقضا سپار و نه سر بکمند
ادیب الممالک : غزلیات
شمارهٔ ۹۶
مرد چوباشد بوقت کار هراسان
مشگل گردد ورا بدیده هر آسان
عزم درست و دل قویت چوباشد
کوه توانی همی بسفت به پیکان
باید دل ساخت ز آهنی که نگردد
دستخوش امتحان و آژده سوهان
مشت چو سندان اگر نداری هرگز
می نتوانی نواخت مشت بسندان
ادیب الممالک : مقطعات
شمارهٔ ۱۰
فراموشم نشد پندی که میگفت
به پور خویش پیری در بخارا
که گر در کار خود جنبش کند مرد
توان سفتن به سوزن کوه خارا
ادیب الممالک : مقطعات
شمارهٔ ۷۳
بخوان و خانه ات گر شکر و زر
شود خرمن گدا و دزد ناید
باین راه دراز و لقمه تلخ
مرا پا رنج و دندان مزد باید
ادیب الممالک : رستم نامه
بخش ۲ - برانگیختن ایرانیان بجنگ دشمن
مخسب ای برادر که دزدان به خواب
بتازد بر خفتگان با شتاب
تو در خوابی و خصم بیدار بخت
بدرد بر اندامت از کینه رخت
بشو سرمه خواب و مستی ز چشم
که دشمن به بالینت آمد به خشم
بیاران بده دست و بی واهمه
بران گرگ از گله دزد از رمه
ببر راه دشمن ازین بوم و مرز
ز توپش مترس از نهیبش ملرز
ز مردن میندیش و با عزم باش
شب و روز آماده رزم باش
چرا باید اندیشه کردن ز جنگ
نه ما از کلوخیم و دشمن ز سنگ
چرا تن به زنجیر دشمن دهیم
به زندان اهریمنان تن دهیم
گر او را بود دست و شمشیر تیز
ترا هم بود دست و شمشیر نیز
مبر ز آشتی نام هنگام جنگ
مبر دل ز نام و مده تن به ننگ
ادیب الممالک سرود این سخن
اگر هوش داری در گوش کن