عبارات مورد جستجو در ۳۱۴۱ گوهر پیدا شد:
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶۹
ای دل یارت که سر به سر کبر و منیست
بازیچهٔ غمزه‌اش پیمان شکنیست
سودای لب چنین کسی نتوان پخت
با خویشتن آی این چه بی‌خویشتنیست
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۷۳
تا چند طلب کنم وفای تو که نیست
تا کی گیرم کسی به جای تو که نیست
گفتی که ترا جان و جهان جز من نیست
ای جان جهان به خاک‌پای تو که نیست
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۸۱
دلبر ز وفا و مهر یک‌سر بگذشت
تا کار دلم ز دست دلبر بگذشت
چون دید کزو قدم بر آتش دارم
بگذاشت مرا و آبم از سر بگذشت
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۰۱
عمری جگرم خورد ز بدخویی چرخ
یک روز نرفت راه دلجویی چرخ
آورد و به دست جور مریخم داد
با زهره گرفتست مرا گویی چرخ
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۰۲
از چرخ که کامی به مرادم ننهاد
وز بخت که بندی ز امیدم نگشاد
پیروز شه طغان تکین دادم داد
پیروز شه طغان تکین باقی باد
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۱۰
حسن تو مرا ز نیکوان شاهی داد
عشق تو مرا به خیره گمراهی داد
از راستی‌ام نخواهی آگاهی داد
تا چند مرا پردهٔ کژ خواهی داد
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۳۰
آن کو به من سوخته خرمن نگرد
رحم آرد اگر به چشم دشمن نگرد
آنرا که به عشق رغبتی هست کجاست
تا رنجه شود نخست و در من نگرد
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۳۱
سی سال درخت بخت من بار آورد
چرخ این سه شبم به روی تیمار آورد
زان روی به رویم این قدر کار آورد
تا دشمنم از دوست پدیدار آورد
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۴۵
آخر دل من به وصل پیروز نشد
شایستهٔ صحبت دل‌افروز نشد
دردا که به عشوه روز عمرم زغمش
شب گشت و شب فراق او روز نشد
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۴۷
با آنکه زمانه جز بدی نسگالد
وز جور توام زمان زمان می‌نالد
از خوردن آن زهر نمی‌نالد دل
ازمنت تریاک خسان می‌نالد
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۵۲
رنجی که مرا ز هجر آن ماه آمد
گویی که همه به کام بدخواه آمد
افزون ز هزار بار گویم هرشب
هان ای اجل ار نمرده‌ای گاه آمد
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۵۵
پست افکندم غم تو ای سرو بلند
شادم که مرا غمت بدین روز افکند
داد من و بیداد تو آخر تا کی
عذر من و آزار تو آخر تا چند
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۶۹
تا طارم نه سپهر آراسته‌اند
تا باغ چهار طبع پیراسته‌اند
در خار فزوده و ز گل کاسته‌اند
چتوان کردن چو این چنین خواسته‌اند
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۷۶
دلدار دل مرا ز من باز افکند
وز زلف کمانم به سخن دور افکند
امروز که پی به چین زلفش بردم
برد از پس گوش خویشتن دور افکند
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۲۵
دی ما و می و عیش خوش و روی نگار
وامروز غم جدایی و فرقت یار
ای گردش ایام ترا هر دو یکیست
جان بر سر امروز نهم دی باز آر
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۳۶
ای چرخ نفور از جفای تو نفیر
وی بخت جوان فغان از این عالم پیر
ای عمر گریزان ز توام نیست گزیر
وی دست اجل ز دست غم دستم گیر
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۷۰
زین رنگ برآوردن بر فور فلک
خون شد دلم و نیافتم غور فلک
در جمله گزیر نیست از جور فلک
تا رخت برون نبردی از دور فلک
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۰۶
نه در غم عشق یار یاری دارم
نه همنفسی نه غمگساری دارم
بس خسته نهان و آشکاری دارم
یارب چه شکسته بسته کاری دارم
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۴۲
ای ساخته گشته از تو کار دگران
من یار غم تو و تو یار دگران
من کرده کنار پر ز خون دیده
از بهر تو و تو در کنار دگران
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۸۷
پایی که مرا نزد تو بد راهنمای
دستی که بدان خواستمت من ز خدای
آن پای مرا چنین بیفکند از دست
وآن دست مرا چنین درآورد ز پای