عبارات مورد جستجو در ۶۲۸ گوهر پیدا شد:
رودکی : ابیات به جا مانده از دیگر مثنویها
پاره ۳
با صد هزار مردم تنهایی
بی صد هزار مردم تنهایی
محتشم کاشانی : قطعات
شمارهٔ ۱۱۵
شاعر خیره در اقلیم سخن می‌باشد
جان ستاننده ز اعدانه به تلخی به خموشی
گر بنابر غرضی گرچه نگوید هجوت
مدحت آن نوع بگوید که تو خود را بکشی
سعدی : قطعات
شمارهٔ ۳۸
ضرورتست به توبیخ با کسی گفتن
که پند مصلحت آموز کاربندش نیست
اگر به لطف به سر می‌رود به قهر مگوی
که هر چه سر نکشد حاجت کمندش نیست
سعدی : قطعات
شمارهٔ ۱۰۴
ناکسان را فراستیست عظیم
گرچه تاریک طبع و بدخویند
چون دو کس مشورت برند به هم
گویند این عیب من همی گویند
انوری : مقطعات
شمارهٔ ۳۶۴ - در نصیحت
غم به تکلف به سر من مبار
زانکه به سعی تو تن آسان شوم
من خود اگر مادر غم اژدهاست
تا که بزاید به سر آن شوم
پرسی و گویی که ز من بد مگوی
روز دگر با تو دگرسان شوم
چون تو نیم من که به هر خورده‌ای
گه به فلان گاه به بهمان شوم
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۶۴
یک چند نهان از دل بی‌حاصل خویش
با صبر پناه کردم از مشکل خویش
کام دلم آن بود که سرگشته شوم
گردان گردان شدم به کام دل خویش
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۳۲
آن را که غمی باشد و بتواند گفت
گر از دل خود بگفت بتواند رفت
این طرفه گلی نگر که ما را بشکفت
نه رنگ توان نمود و نه بوی نهفت
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۶۸
قومی غمگین و خود مدان غم ز کجاست
قومی شادان و بیخبر کان ز چه جاست
چندین چپ و راست بیخبر از چپ و راست
چنین من و ماست بیخبر از من و ما است
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۸۱
کس نیست که اندر هوسی شیدا نیست
کس نیست که اندر سرش این سودا نیست
سررشتهٔ آن ذوق کزو خیزد شوق
پیداست که هست آن ولی پیدا نیست
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۶۶
آن دشمن دوست روی دیدی که چه کرد
یا هیچ به غور آن رسیدی که چه کرد
گفتا همه آن کنم که رایت خواهد
دیدی که چه گفت و هم شنیدی که چه کرد
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۹۶
آن کیست که بیرون درون مینگرد
در اهل جنون به صد فسون مینگرد
وز دیده نگر که دیده چون مینگرد
و آن کیست که از دیده برون مینگرد
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۷۰۰
دل هرچه در آشکار و پنهان گوید
زانموی چو مشک عنبرافشان گوید
این آشفته است و او پریشان دانم
کاشفته سخنهای پریشان گوید
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۱۷۴
بخروشیدم گفت خموشت خواهم
خاموش شدم گفت خروشت خواهم
برجوشیدم گفت که نی ساکن باش
ساکن گشتم گفت بجوشت خواهم
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۲۹۰
گر یار کنی خصم تواش گردانیم
هر لحظه به نوعی دگرت رنجانیم
گر خار شدی گل از تو پنهان داریم
ور گل گردی در آتشت بنشانیم
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۷۹۷
پران باشی چو در صف یارانی
پری باشی سقط چو بی ایشانی
تا پرانی تو حاکمی بر سر آن
چون پر گشتی ز باد سرگردانی
محتشم کاشانی : مثنویات
شمارهٔ ۱۱
سخن طی می‌کنم ناگاه در خواب
در آن بی‌گه که در جو خفته بود آب
به گوش آمد صدایی در چنانم
که کرد از هزیمت مرغ جانم
چنان برخاستم از جا مشوش
که برخیزد سپند از روی آتش
چنان بیرون دویدم بیخودانه
که خود را ساختم گم در میانه
من درمانده کز بیرون این در
به آن صیاد جان بودم گمان بر
ز شست شوق تیری خورده بودم
که تا در می‌گشودم مرده بودم
ابوسعید ابوالخیر : ابیات پراکنده
تکه ۳۳
او درین فکر تا به ما چه کند
ما درین فکر تا خدا چه کند
سعدی : مفردات
بیت ۶۱
هر که با من بدست و با تو نکو
دل منه بر وفای صحبت او
صائب تبریزی : تکبیتهای برگزیده
تک‌بیت شمارهٔ ۵۸
راه خوابیده رسانید به منزل خود را
نرساندی تو گرانجان به در دل خود را
صائب تبریزی : تکبیتهای برگزیده
تک‌بیت شمارهٔ ۹۰
دل چو شد افسرده، از جسم گرانجان پاره‌ای است
رنگ برگ خویش باشد میوه‌های خام را