عبارات مورد جستجو در ۸۳ گوهر پیدا شد:
سیدای نسفی : شهر آشوب
شمارهٔ ۳۳۶ - یورمه دوز
نگار یورمه دوزم شود سراپا خشم
کسی که دوخته باشد به روی کارش چشم
صغیر اصفهانی : غزلیات
شمارهٔ ۳۸۷
جان بتنگ آمدم از غصهٔ بی همنفسی
آخر ای همنفس از چیست بدادم نرسی
جمع خلقی بتماشای من انگشت گزان
تو نپرسی که بدین حال پریشان چه کسی
حال آن خستهٔ واماندهٔ افتاده ز پای
تو چه دانی که بصد ناز سوار فرسی
باختم دل بنظر بازی و غافل بودم
که بدین روز کشد عاقبت بوالهوسی
در هوایی که ز پرواز بماند جبریل
بچه منظور رسم من ز عروج مگسی
در محیطی که شود فلک فلک طوفانی
کی در از قعر بدامان کند این خوی خسی
گر بمنزل نرسیدی تو صغیر اینت بس
که در این قافله نالان همه دم چون جرسی
میرزا قلی میلی مشهدی : غزلیات
شمارهٔ ۲۶۵
آنکه از پرسش یار است حجاب‌آلوده
گوید از قهر سخنهای عتاب‌آلوده
می‌رود تند و خبر می‌دهد از وعده غیر
هر طرف دیدن و رفتار شتاب‌آلوده
بهر خاطر خوشی دشمن و خرسندی من
در سوالم کند اعراض جواب‌آلوده
دوش در بزم که بیدار نشستی، که کنون
نیمروز است و بود چشم تو خواب‌آلوده
دید سویم به غضب یار و ز بس نومیدم
داد خرسندی‌ام آن لطف عتاب‌آلوده
تا به کی بینم و نادیده کنم چون میلی
کآیی از صحبت اغیار، شراب‌آلوده