عبارات مورد جستجو در ۵۹۵۱۸ گوهر پیدا شد:
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۹۲۰
من رنگ خزان دارم و تو رنگ بهار
تا این دو یکی نشد نیامد گل و خار
این خار و گل ارچه شد مخالف دیدار
بر چشم خلاف بین بخند ای گلزار
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۹۲۳
هر دم دل جمع را برنجاند یار
مانندهٔ چرخیان بگرداند یار
بکدم همه را براند از پیش و دمی
چون فاتحه‌شان به عشق برخواند یار
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۹۲۵
هین وقت صبوحست می ناب بیار
زیرا مرگست زندگانی هشیار
یا ناله این رباب بی‌دل بپذیر
یا پاس دل کباب پر داغ بدار
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۹۲۶
آمد آمد آنکه نرفت او هرگز
بیرون نبد آن آب از این جو هرگز
او نافهٔ مشک و ما همه بوی وئیم
از نافه شنیده‌ای جدا بو هرگز
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۹۳۱
ای تنگ شکر از ترشان چشم بدوز
آتش بزن و هرچه به جز عشق بسوز
دکان شکرفروش و آنگه ترشی
برف و سرمای وآنگهی فصل تموز
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۹۳۲
ای جان سماع و روزه و حج و نماز
وی از تو حقیقت شده بازی و مجاز
امروز منم مطربت ای شمع طراز
وز چرخ بود نثار و قوال انداز
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۹۳۳
ای جان لطیف بیغم عشق مساز
در هر نفسش هزار روزه است و نماز
پیداست سراپا همه سودا و مجاز
آخر به گزاف نیست این ریش دراز
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۹۳۴
ای دل ز جفای دلستانان مگریز
دزدی خواهی ز پاسبانان مگریز
می‌جوی نشان ز بی‌نشانان مگریز
صد جان بده و ز درد جانان مگریز
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۹۳۶
ای ذره ز خورشید توانی بگریز
چون نتوانی گریخت با وی مستیز
تو همچو سبوئی و قضا همچون سنگ
با سنگ مپیچ و آب خود را بمریز
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۹۳۸
ای عشق تو داده باز جان را پرواز
لطف تو کشیده چنگ جان را در ساز
یک ذره عنایت تو ای بنده‌نواز
بهتر ز هزار ساله تسبیح و نماز
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۹۴۳
امروز مرو از برم ای یار بساز
ای گلبن صد برگ بدین خار بساز
ای عشوه فروش با خریدار بساز
ای ماه تمام با شب تار بساز
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۹۴۵
بازآمدم اینک که زنم آتش نیز
در توبه و در گناه و زهد و پرهیز
آورده‌ام آتشی که می‌فرماید
کای هرچه به جز خداست از جا برخیز
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۹۴۶
بازی بودم پریده از عالم راز
تا بو که برم ز شیب صیدی بفراز
اینجا چه نیافتم کسی را دمساز
زان در که بیامدم برون رفتم باز
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۹۴۷
بنمای بمن رخ ای شمع طراز
تا ناز کنم نه روزه دارم نه نماز
تا با تو بوم مجاز من جمله نماز
چون بی‌تو بوم نماز من جمله مجاز
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۹۴۸
جهدی بکن ار پند پذیری دو سه روز
تا پیشتر از مرگ نمیری دو سه روز
دنیا زن پیریست چه باشد گر تو
با پیر زنی انس نگیری دو سه روز
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۹۵۵
شب گشت و خبر نیست مرا از شب و روز
روز است شبم ز روی آن روز افروز
ای شب شب از آنی که از او بیخبری
وی روز برو ز روز او روز آموز
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۹۶۰
گر گوهر طاعتی نسفتم هرگز
ور گرد بدی ز دل نرفتم هرگز
نومید نیم ز بارگاه کرمت
زیرا که ترا دو من نگفتم هرگز
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۹۶۲
مائیم و دمی کوته و سودای دراز
در سایهٔ دل فکنده دو پای دراز
نظاره‌کنان بسوی صحرای دراز
صد روز قیامت است چه جای دراز
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۹۶۳
مائیم و هوای یار مه رو شب و روز
چون ماهی تشنه اندر این جو شب و روز
زین روز شبان کجا برد بو شب و روز
خود در شب وصل عاشقان کو شب و روز
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۹۶۵
معشوقهٔ ما کران نگیرد هرگز
وین شمع و چراغ ما نمیرد هرگز
هم صورت و هم آینه والله که ویست
این آینه زنگی نپذیرد هرگز