عبارات مورد جستجو در ۵۹۵۱۸ گوهر پیدا شد:
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۰۹۷
در عشق نوا جزو زند آنگه کل
در باغ نخست غوره است آنگه مل
اینست دلا قاعده در فصل بهار
در بانگ شود گربه و آنگه بلبل
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۱۰۲
مردا منشین جز که به پهلوی رجال
خوش باشد آینه به پهلوی صقال
یارب چه طرب دارد جان پهلوی جان
آن سنگ بود فتاده پهلوی سفال
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۱۰۴
نومید مشو امید می‌دار ای دل
در غیب عجایب است بسیار ای دل
گر جمله جهان قصد به جان تو کنند
تو دامن دوست را نه بگذار ای دل
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۱۰۵
هم شاهد دیده‌ای و هم شاهد دل
ای دیده و دل ز نور روی تو خجل
گویند از آن هر دو چه حاصل کردی
جز عشق ز عاشقان چه آید حاصل
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۱۰۷
یا من هوب سیدی و اعلی و اجل
یا من انا عبده و ادنی و اقل
حاشاک تملنی و یوشیک تعل
ان لم یکن الوابل بالوصل فطل
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۱۰۹
آمد شد خود به کوی تو می‌بینم
میل دل و دیده سوی تو می‌بینم
گیرم که همه جرم جهان من کردم
آخر نه جهان بروی تو می‌بینم
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۱۱۰
آن باده که بر جسم حرامست حرام
بر جان مجرد آن مدامست مدام
در ریز مگو که این تمامست تمام
آغاز و تمام ما کدامست کدام
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۱۱۲
آنکس که به آب دیده‌اش میجویم
در جستن او روان چو آب جویم
امروز به گاه آمد و گفتا که سماع
نگذاشت که من دست نمازی شویم
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۱۱۴
آنم که چو غمخوار شوم من شادم
واندم که خراب گشته‌ام آبادم
آن لحظه که ساکن و خموشم چو زمین
چون رعد به چرخ میرسد فریادم
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۱۱۵
آن وقت آمد که ما به تو پردازیم
مرجان ترا خانهٔ آتش سازیم
تو کان زری میان خاکی پنهان
تا صاف شوی در آتشت اندازیم
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۱۱۶
آنها که به پیش دلستان می‌کردم
چون بد مستان دست فشان می‌کردم
هرچند ز روی لطف او خوش خندید
آخر بچه روی آنچنان می‌کردم
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۱۱۷
آواز تو بشنوم خوش آوازه شوم
چون لطف خدا بیحد و اندازه شوم
صد بار خریده‌ای و من ملک توام
یکبار دگر بخر که تا تازه شوم
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۱۱۸
آواز سرافیل طرب میرسدم
از خاک فنا بر آسمان می‌بردم
کس را خبری نیست که بر من چه رسید
زان با خبری که بی‌خبر می‌رسدم
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۱۲۴
از ثور فلک شیر وفا میدوشم
هرچند که از پنجهٔ او بخروشم
هرچند که دوش حلقه بد در گوشم
امشب به خدا که بهتر است از دوشم
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۱۲۶
از جوی خوشاب دوست آبی خوردم
خوش کردم و خوش خوردم و خوش آوردم
خود را بر جوش آسیابی کردم
تا آب حیات میرود میگردم
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۱۲۸
از خویشتن بجستن آرزو میکندم
آزاد نشستن آرزو میکندم
در بند مقامات همی بودم من
وان بند گسستن آرزو میکندم
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۱۲۹
از خویش خوشم نی نباشد خوشیم
از خود گرمم نه آب و نی آتشیم
چندان سبکم به عشق کاندر میزان
از هیچ کم آیم دو من ار برکشیم
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۱۳۰
از درد همیشه من دوا می‌بینم
در قهر و جفا لطف و وفا می‌بینم
در صحن زمین به زیر نه طاق فلک
بر هرچه نظر کنم تو را می‌بینم
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۱۴۱
افتاده مرا عجب شکاری چکنم
واندر سرم افکنده خماری چکنم
سالوسم و زاهدم ولیکن در راه
گر بوسه دهد مرا نگاری چکنم
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۱۴۲
المنةالله که به تو پیوستم
وز سلسلهٔ بند فراقت رستم
من بادهٔ نیستی چنان خوردستم
حز روز ازل تا بابد سرمستم