عبارات مورد جستجو در ۶۲۵۴ گوهر پیدا شد:
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۳۰
این عمر به ابر نوبهاران ماند
این دیده به سیل کوهساران ماند
ای دوست چنان بزی که بعد از مردن
انگشت گزیدنی به یاران ماند
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۴۶
در مدرسه اسباب عمل می‌بخشند
در میکده لذت ازل می‌بخشند
آنجا که بنای خانهٔ رندانست
سرمایهٔ ایمان به سبل می‌بخشند
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۷۰
ز اول ره عشق تو مرا سهل نمود
پنداشت رسد به منزل وصل تو زود
گامی دو سه رفت و راه را دریا دید
چون پای درون نهاد موجش بربود
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۷۵
عاشق که غمش بر همه کس ظاهر بود
جمعیت او تفرقهٔ خاطر بود
در دهر دمی خوش نزده شاد بزیست
گویا که دم خوشش دم آخر بود
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۸۴
نه کس که زجور دهر افسرده نبود
نی گل که درین زمانه پژمرده نبود
آنرا که بیامدست زیبا آمد
دانی که بیامده چو آورده نبود
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۸۶
هر کو ز در عمر درآید برود
چیزیش به جز غم نگشاید برود
از سر سخن کسی نشانی ندهد
ژاژی دو سه هر کسی بخاید برود
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۱۶
آسان گل باغ مدعا نتوان چید
بی سرزنش خار جفا نتوان چید
بشکفته گل مراد بر شاخ امید
تا سر ننهی به زیر پا نتوان چید
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۱۸
گلزار وفا ز خار من می‌روید
اخلاص ز رهگذار من می‌روید
در فکر تو دوش سر به زانو بودم
امروز گل از کنار من می‌روید
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۲۹
با یار موافق آشنایی خوشتر
وز همدم بی‌وفا جدایی خوشتر
چون سلطنت زمانه بگذاشتنیست
پیوند به ملک بینوایی خوشتر
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۵۷
نوروز شد و جهان برآورد نفس
حاصل زبهار عمر ما را غم و بس
از قافلهٔ بهار نامد آواز
تا لاله به باغ سر نگون ساخت جرس
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۶۸
در میدان آ با سپر و ترکش باش
سر هیچ به خود مکش به ما سرکش باش
گو خواه زمانه آب و خواه آتش باش
تو شاد بزی و در میانه خوش باش
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۱۱
من دانگی و نیم داشتم حبهٔ کم
دو کوزه نبید خریده‌ام پارهٔ کم
بر بربط ما نه زیر ماندست و نه بم
تا کی گویی قلندری و غم و غم
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۱۴
حک کردنی است آنچه بنگاشته‌ام
افگندنی است آنچه برداشته‌ام
باطل بودست آنچه پنداشته‌ام
حاصل که به هرزه عمر بگذاشته‌ام
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۵۱
تا ظن نبری کز آن جهان می‌ترسم
وز مردن و از کندن جان می‌ترسم
چون مرگ حقست من چرا ترسم ازو
من خویش پرستم و از آن می‌ترسم
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۸۶
ما طی بساط ملک هستی کردیم
بی نقض خودی خداپرستی کردیم
بر ما می وصل نیک می‌پیوندد
تف بر رخ می که زود مستی کردیم
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۸۸
ما با می و مستی سر تقوی داریم
دنیی طلبیم و میل عقبی داریم
کی دنیی و دین هر دو بهم آید راست
اینست که ما نه دین نه دنیی داریم
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۹۲
یک جو غم ایام نداریم خوشیم
گر چاشت بود شام نداریم خوشیم
چون پخته به ما میرسد از مطبخ غیب
از کس طمع خام نداریم خوشیم
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶۲۰
چون باز سفید در شکاریم همه
با نفس و هوای نفس یاریم همه
گر پرده ز روی کارها بر گیرند
معلوم شود که در چه کاریم همه
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶۳۰
یا پست و بلند دهر را سرکوبی
یا خار و خس زمانه را جاروبی
تا چند توان وضع مکرر دیدن
عزلی نصبی قیامتی آشوبی
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶۳۳
غم جمله نصیب چرخ خم بایستی
یا با غم من صبر بهم بایستی
یا مایهٔ غم چو عمر کم بایستی
یا عمر به اندازهٔ غم بایستی