عبارات مورد جستجو در ۱۰۴۶ گوهر پیدا شد:
آرایه های ادبی : بیان
تشبیه
یعنی مانند کردن چیزی به چیز دیگر که به جهت داشتن صفت یا صفاتی با هم مشترک باشند.

هر تشبیه دارای چهار رکن یا پایه است:

1- مشبه: کلمه ای که آن را به کلمه ای دیگر تشبیه می کنیم.
2- مشبه به: کلمه ای که کلمه دیگر به آن تشبیه می شود.
3- ادات تشبیه: کلمات یا واژه هایی هستند که نشان دهنده پیوند شباهت می باشند و عبارتنداز: همچون، چون، مثل، مانند، به سان، شبیه، نظیر، همانند، به کردار و ... .
4- وجه شبه: صفت یا ویژگی مشترک بیت مشبه و مشبه به می باشد. (دلیل شباهت)

مثال: علی مانند شیر شجاع است.
مشبه: علی؛ ادات: مانند؛ مشبه به: شیر؛ وجه شبه: شجاع

نکته: «مشبه» و «مشبه به» طرفین تشبیه نام دارند. که در تمام تشبیهات حضور دارند اما «ادات تشبیه» و «وجه شبه» می توانند در یک تشبیه حذف شوند. که در این صورت تشبیه با داشتن دو رکن «مشبه» و «مشبه به» برقرار است.

مثال:
دل همچو سنگت، ای دوست به آب چشم سعدی
عجـب اسـت اگـر نگـردد که بگردد آسیابی
توضیح: دل به سنگ تشبیه شده است اما وجه شبه «سختی» در این بیت نیامده است.

نکته: در تشبیه وقتی که «وجـه شبه» و «ادات تشبیه» حـذف شود، به آن «تشبیه بلیغ» می گویند. (تشبیه بلیغ زیباترین و رساترین تشبیه است.)

مثال: دلش سنگ است .

نکته 1: در تشبیه همیشه وجود وجه شبه در «مشبه به» قویتر و بارزتر است که ما «مشبه» را در داشتن وجه شبه به آن تشبیه می کنیم.
نکته 2: هر چه ارکان تشبیه کمتر باشد تشبیه ادبی تر است. (البته داشتن مشبه و مشبه به الزامی است)
نکته 3: هرگاه در تشبیه بلیغ، یکی از طرفین تشبیه (مشبه یا مشبه به) به دیگری اضافه (مضاف الیه) شود؛ به آن «اضافه تشبیهی» یا «تشبیه بلیغ اضافی» می گویند.

مثال:
صبح امید که بد معتکف پرده غیب
گـو بـرون آی که کار شب تـار آخـر شد
توضیح: امید به صبح تشبیه شده و غیب به پرده.

ترکیباتی مثل: درخت دوستی، همای رحمت، لب لعل، کیمیای عشق، خانه دنیا، فرعون تخیل، نخل ولایت و ... اضافه تشبیهی محسوب می شوند.

انواع تشبیه

1- تشبیه مفرد: تشبیهی که هر یک از «مشبه» یا «مشبه به» آن، یک، چیز است و «وجه شبه» آن از همان یک چیز گرفته می شود. (شباهت آن ها فقط در یک چیز است)

مثال: دانش اندر دل چراغ روشن است .
توضیح: در این مثال وجه شبه (روشنی از یک کلمه چراغ) استخراج شده است.

یادآوری: تمامی مثالهایی که تاکنون برای شما ذکر کردیم، از همین نوع تشبیه می باشند.

2- تشبیه مرکب: آن است که هریک از «مشبه» یا «مشبه به» دو یا چند چیز هستند و وجه شبه نیز از دو یا چند چیز گرفته می شود.

مثال:
دیده ی اهـل طمـع به نعمـت دنیا
پـر نشـود همچنـانکه چـاه به شبنـم
توضیح: «مشبه» ترکیبی از دو چیز است (دیده ی اهل طمع و نعمت دنیا) و «مشبه به» نیز دو چیز است (چاه و شبنم به این معنی: همانطور که چاه با شبنم پر نمی شود، چشم حریصان نیز با نعمت دنیا سیر نمی شود.

نکته: در تشبیه مرکب در حقیقت یک شکل کلی به شکل کلی دیگر همانند می شود.

آرایه های ادبی : بیان
اضافه اقترانی
آن است که وجود «مضاف» برای «مضاف الیه» یک واقعیت باشد. بر عکس اضافه استعاری که وجود «مضاف» برای «مضاف الیه» یک واقعیت نیست.

مثال: حسین دست دوستی به من داد.
توضیح: دست را به قصد دوستی به من داد که «دست» برای نشان دادن دوستی یک واقعیت است.

نکته: برای تشخیص آسان اضافه اقترانی از اضافه ی استعاری، می توان از دو شیوه استفاده کرد:

1- کافی است که بدانید در اضافه ی اقترانی، مضاف الیه عملی است که مضاف انجام می دهد.

مثال 1: پروردگارا! روا مدار که به حریم اجتماع پای تعدی و تجاوز بگذارند.
مثال 2: پروردگارا! مگذار دامان وجودم به پلیدی های گناه بیالاید.
توضیح: در مثال اول تعدی و تجاوز عملی است که «پا» انجام می دهد؛ ولی در مثال دوم، چنین رابطه ای برقرار نیست بلکه «وجود» را به لباسی تشبیه کرده ایم که دامن داشته است.

2- بین دو جزء اضافه ی اقترانی (مضاف و مضاف الیه) می توان عبارت «از روی» را قرار داد و یک جمله ساخت.

مثال: در اضافه ی «دست ارادت» -- دست را از روی ارادت دراز کرد.

توجه: ترکیباتی نظیر: دست محبت، پای ارادت، چشم احترام، دیده ی محبت، گوش توجه، چشم اعتنا، پای بطلان، قلم عفو و ... اضافه اقترانی می باشند که بین همه این ترکیبات اضافی، می توان «از روی» را قرار داد.

ساختار و قالب‌های شعری : قالب های شعر کهن فارسی
قصیده
اولین قالب شعری است كه از نیمه قرن سوم هـ . ق در ادبیات فارسی به تقلید از شعر عربی پدید آمد و تا روزگار ما مورد توجه شاعران بوده است.
شعری است كه مصراع اول با مصراع های زوج آن با هم قافیه است.
تعداد ابیات آن از پانزده بیت بیشتر است.
محتوای قصیده می تواند مدح، ستایش، وصف و پند و اندرز و حكمت و عرفان و رثاء و مرثیه باشد.
از قصیده سرایان معروف، رودكی، منوچهری و ناصرخسرو و سنایی و قصیده سرای معاصر ملك الشعرای بهار و امیری فیروزكوهی است.

قصیده از حیث مضمون و محتوا، از آغاز تا امروز دستخوش دگرگونی هایی شده است که می‏توان به اجمال به شرح زیر بیان کرد:

الف) در روزگار سامانیان اغلب به مدح و ستایش در حد اعتدال و مبالغه‏های شاعرانه پرداخته می شده است.

ب) در دوران غزنویان و سلجوقیان به مدح و ستایش سلاطین و وزرا و امرا با تملق و چاپلوسی به حد غلو و افراط در طرح تقاضا به حد سوال و تکدی می رسیده است.

پ) ناصر خسرو، با ایجاد تحول و انقلاب در مضمون قصیده، آن را در خدمت توجیه و تبیین مبانی اعتقادی آیین اسماعیلیان در آورد.

ت) سنایی غالب قصیده را به مضامین دینی و عرفانی و زهدیات و قلندریات تخصیص داد و شیوه‏ی او به وسیله‏ی عطار، شمس مغربی، اوحدی، خواجو، جامی و دیگران دنبال شد.

ث) سعدی و به تبع او سیف فرغانی قصیده را بیشتر در استخدام طرح مسائل اخلاقی و اجتماعی درآوردند.

ج) از دوران مشروطیت به این سو، قصیده بیشتر در خدمت مسائل سیاسی، اجتماعی، میهنی و ملی و ستایش آزادی قرار گرفته و در تهییج عواطف و احساسات و تنویر افکار جامعه ی کتاب خوان نقش بسزایی داشته است. شاخصترین قصاید از این نوع را می توان در دیوان ملک‏الشعرا بهار سراغ گرفت.

قوانین و اصطلاحات

قصیده دارای اصطلاحاتی خاص خود است. بیت اول آن مطلع نامیده می‌شود. به چند بیت ابتدایی قصیده تشبیب، نسیب و یا تغزل گفته می‌شود که همان نقش مقدمه را ایفا می‌کند.
تخلص به حلقه واسطه میان تغزل و مدح یا تنه اصلی شعر گفته می‌شود.
ابیات پایانی قصیده نیز معمولا به ثنا و دعا اختصاص دارند.
به لحاظ طولانی بودن قصیده و یکسان بودن قوافی، گاه شاعر مجبور به تجدید مطلع می‌شود. یعنی مصرع اول بیتی در اواسط قصیده با مصرع های زوج هم قافیه می‌گردد. پس از آن شاعر اجازه دارد که قوافی تکراری با بخش قبلی را در شعر خود استفاده نماید.

خاقانی شروانی و سعدی شیرازی در قصاید خود از روش تجدید مطلع سود برده اند.

شكل آرایش قافیه
---------* -----------*
---------- -----------*

ساختار و قالب‌های شعری : قالب های شعر کهن فارسی
ترجیع بند
غزل هایی است هم وزن با قافیه های متفاوت که بیت یکسان مُصرَّعی آن ها را به هم می پیوندد.
به هر غزل یک «خانه» یا «رشته» و به بیت تکراری میان آنها «ترجیع» یا «برگردان» می گویند.

قالب ترجیع بند ویژه ی شعر فارسی است.
درون مایه های ترجیع بند عشق، مدح و عرفان است.

شکل ترجیع بند
------------× ------------×
------------ ------------×
------------ ------------×
------------#
------------#
------------+ ------------+
------------ ------------+
------------ ------------+
------------#
------------#

نمونه‌ای از ترجیع بند از دیوان سعدی

دردا که به لب رسید جانم
آوخ که ز دست شد عنانم
کس دید چو من ضعیف هرگز
کز هستی خویش در گمانم
پروانه ام اوفتان و خیزان
یکبار بسوز و وارهانم
گر لطف کنی به جای اینم
ورجور کنی سرای آنم

بنشینم و صبر پیش گیرم
دنباله کار خویش گیرم

زان رفتن و آمدن چگویم
می آیی و می روم من از هوش
یاران به نصیحتم چه گویند
بنشین و صبور باش و مخروش
ای خام، من این چنین در آتش
عیبم مکن ار برآورم جوش
تا جهد بود به جان بکوشم
و آنگه به ضرورت از بن گوش

بنشینم و صبر پیش گیرم
دنباله ی کار خویش گیرم

ای بر تو قبای حسن چالاک
صد پیرهن از جدائیت چاک
پیشت به تواضع است گویی
افتادن آفتاب بر خاک
ما خاک شویم و هم نگردد
خاک درت از جبین ما پاک
مهر از تو توان برید هیهات
کس بر تو توان گزید حاشاک

بنشینم و صبر پیش گیرم
دنباله ی کار خویش گیرم

ساختار و قالب‌های شعری : قالب های شعر کهن فارسی
بحر طویل
بحر طویل نوعی شعر یا نثر موزون در ادبیات فارسی است. قالب بحر طویل بیشتر برای بیان سخنان طنز یا هزل کاربرد دارد. اما برخی شعرهای جدی‌تر مانند مرثیه‌ها و مُناظره‌ها نیز با قالب بحر طویل نوشته شده‌اند.

بحر طویل شعری را گویند که از تکرار غیر محدود پایه‌های عروضی ساخته شود و در حقیقت یک تفنن ادبی است که گاهی شعرا در آن طبعی آزموده و به آن صورت مطایبات و فکاهیاتی را به نظم آورده‌اند. در تعزیه ها و نوحه سرایی های قدیم نیز این شیوه ضمن محاورات و تقریرات به کار رفته است. هر چند بحر طویل را با تکرار اغلب افاعیل عروضی می‌توان ساخت، لیکن «فعلاتن» بیشتر در ساخت این نوع ادبی به کار گرفته شده‌است.

بحر طویل قالبی شعری است که در آن برخلاف سایر قالب‌های شعر سنتی فارسی، مصراع‌های مساوی و بیت وجود ندارد. در عوض، بحر طویل از یک یا چند قسمت با نام بند تشکیل می‌شود که در هر بند یکی از افاعیل معین عروضی به تعداد دلخواه تکرار می‌شود. هر بند به بخش های هماهنگ که گاه مسجّع و هم قافیه هستند تقسیم شده‌است. معمولا پایان بندها را قافیه و ردیفی که در پایان همه بندها تکرار می‌شود مشخص می‌کند.

سرودن بحر طویل از دوره صفویه به بعد مرسوم شده‌است. قدیمی‌ترین نمونه بحر طویل نامه‌ای است به ظاهر منثور که در کتاب «تاریخ طبرستان و رویان و مازندران» (۸۸۱ قمری) تألیف سید ظهیرالدین بن سید نصیرالدین مرعشی ضبط شده اما از نظر شکل و وزن، بحر طویل محسوب می‌شود.

بحر طویلی از ابوالقاسم حالت:

آن شنیدم که یکی مرد دهاتی هوس دیدن تهران سرش افتاد و پس از مدت بسیار مدیدی و تقلای شدیدی به کف آورد زر و سیمی و رو کرد به تهران خوش و خندان و غزل‌خوان ز سر شوق و شعف گرم تماشای عمارات شد و کرد به هر کوی گذرها و به هر سوی نظرها و به تحسین و تعجب نگران گشته به هر کوچه و بازار و خیابان و دکانی.

در خیابان به بنائی که بسی مرتفع و عالی و زیبا و نکو بود و مجلل نظر افکند و شد از دیدن آن خرم و خرسند و بزد یک دو سه لبخند و جلو آمد و مشغول تماشا شد و یک مرتبه افتاد دو چشمش به آسانسور ولی البته نبود آدم دل ساده که آن چیست؟ برای چه شده ساخته یا بهر چه کار است؟ فقط کرد بسویش نظر و چشم بدان دوخت زمانی.

ناگهان دید زنی پیر جلو آمد و آورد بر آن دکمه پهلوی آسانسور به سر انگشت فشاری و به یکباره چراغی بدرخشید و دری وا شد و پیدا شد از آن پشت اتاقی و زن پیر و زبون داخل آن گشت و درش نیز فروبست. دهاتی که همان‌طور به آن صحنه جالب نگران بود ز نو دید دگر باره همان در به همان جای زهم وا شد و این مرتبه یک خانم زیبا و پری چهره برون آمد از آن. مردک بیچاره به یکباره گرفتار تعجب شد و حیرت چو به رخسار زن تازه جوان خیره شد و دید که در چهره‌اش از پیری و زشتی ابداً نیست نشانی.

پیش خود گفت: که ما در توی ده اینهمه افسانه جادوگری و سحر شنیدیم ولی هیچ ندیدیم به چشم خودمان همچه فسون‌کاری و جادو که در این شهر نمایند و بدین سان به سهولت سر یک ربع زنی پیر مبدل به زن تازه جوانی شود افسوس کزین پیش نبودم من درویش از این کار خبر دار که آرم زن فرتوت و سیه چرده خود نیز به همراه در اینجا که شود باز جوان آن زن بیچاره و من هم سر پیری برم از دیدن او لذت و با او به ده خویش چو برگردم وزین واقعه یابند خبر اهل ده ما، همه ده را بگذارند که در شهر بیارند زن خویش چو دانند به شهر است اتاقی که درونش چو رود پیر زنی زشت، برون آید از آن خانم زیبای جوانی.

ساختار و قالب‌های شعری : قالب های شعر کهن فارسی
تضمین
تضمین به طور کلی به این معنی است که قطعاتی از شعر شاعر دیگری را در داخل شعر خود بیاورند.
در بین شاعران قدیمی چون حافظ و سعدی و ... تضمین به این معنا بوده است که با ذکر اسم شاعر، مصراع یا بیتی از شعر او را در میان غزل یا قصیده خود بیاورند.
مثلا سعدی غزلی دارد که این گونه شروع می شود:

من از آن روز که در بند تو ام آزادم
پادشاهم که به دست تو اسیر افتادم

و حافظ در غزلی مصراع اول این غزل را به این صورت تضمین کرده است.

زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم
ناز بنیاد مکن تا نَکَنی بنیادم

و در آخر، مصراع سعدی را تضمین می کند و می گوید:

حافظ از جور تو، حاشا که بگرداند روی
من از آن روز که در بند تو ام آزادم

اما تضمین در بین شعرای سده ی اخیر به این معنی است با شعری از شعرای قدیمی مسمط بسازند.
مثلا غزلی از سعدی یا حافظ را تضمین می کنند و با اضافه کردن ابیاتی هم وزن و هم قافیه مصراع های اول آن شعر، شعری می سرایند که در قالب مسمط چهار یا پنج یا شش مصراعی است.
این نوع تضمین در قدیم مرسوم نبوده و در سالهای اخیر متداول شده است.

یکی از تضمین های معروف مربوط به ملک الشعرای بهار است ک غزلی از سعدی را تضمین کرده است.

قسمتی از این شعر در زیر آورده شده است:
ابیاتی نیز مربوط به غزلی از سعدی است که ملک الشعرای بهار آن را در بین شعر خود آورده است.

سعدیا! چون تو کجا نادره گفتاری هست؟
یا چو شیرین سخنت نخل شکر باری هست؟

یا چو بستان و گلستان تو گلزاری هست؟
هیچم ار نیست، تمنای توام باری هست

مشنو ای دوست! که غیر از تو مرا یاری هست
یا شب و روز بجز فکر توام کاری هست

لطف گفتار تو شد دام ره مرغ هوس
به هوس بال زد و گشت گرفتار قفس

پایبند تو ندارد سر دمسازی کس
موسی اینجا بنهد رخت به امید قبس

به کمند سر زلفت نه من افتادم و بس
که به هر حلقه‌ی زلف تو گرفتاری هست

بی‌گلستان تو در دست بجز خاری نیست
به ز گفتار تو بی‌شائبه گفتاری نیست

فارغ از جلوه‌ی حسنت در و دیواری نیست
ای که در دار ادب غیر تو دیاری نیست!

گر بگویم که مرا با تو سر و کاری نیست
در و دیوار گواهی بدهد کاری هست

روز نبود که به وصف تو سخن سر نکنم
شب نباشد که ثنای تو مکرر نکنم

منکر فضل تو را نهی ز منکر نکنم
نزد اعمی صفت مهر منور نکنم

صبر بر جور رقیبت چه کنم گر نکنم؟
همه دانند که در صحبت گل خاری هست