عبارات مورد جستجو در ۵۹۵۱۸ گوهر پیدا شد:
عطار نیشابوری : باب نهم: در مقام حیرت و سرگشتگی
شمارهٔ ۴۱
چون بیخبرم از آنکه تقدیرم چیست
اندیشهٔ شام و فکر شبگیرم چیست
مغزم همه در آتش اندیشه بسوخت
اندیشه مرا بکشت تدبیرم چیست
عطار نیشابوری : باب نهم: در مقام حیرت و سرگشتگی
شمارهٔ ۴۲
نی کس خبری میدهد از پیشانم
نه یک نفس آگهی است از پایانم
چون زیستنی به جهل مینتوانم
روزی صد بار میبسوزد جانم
عطار نیشابوری : باب نهم: در مقام حیرت و سرگشتگی
شمارهٔ ۴۳
هر لحظه تحیر به شبیخون آید
تا جان پس ازین کجا شود، چون آید
میسوزم از آن پرده که چون برخیزد
چه کار ز زیرِ پرده بیرون آید
عطار نیشابوری : باب نهم: در مقام حیرت و سرگشتگی
شمارهٔ ۴۴
چندان که ز هر شیوه سخن میگویم
میننماید کنه معانی رویم
و امروز اگر چه عمر در علم گذشت
تقلید نخست روزه وا میجویم
عطار نیشابوری : باب نهم: در مقام حیرت و سرگشتگی
شمارهٔ ۴۵
در بادیهٔ جهان دری بنمایید
وین بادیه را پا و سری بنمایید
ای خلق! درین دایرهٔ سرگردان
سرگشتهتر از من دگری بنمایید
عطار نیشابوری : باب نهم: در مقام حیرت و سرگشتگی
شمارهٔ ۴۶
یک بیدل و بیرأی چو من بنمایید
نه جامه و نه جای چو من بنمایید
در گردش این دایرهٔ بی سر و پای
یک بی سر و بی پای چو من بنمایید
عطار نیشابوری : باب نهم: در مقام حیرت و سرگشتگی
شمارهٔ ۴۷
دل رفت و جگر با دل ریش آمد باز
کی مرغِ ز دام جسته پیش آمد باز
هر گوی که او در خمِ چوگان افتاد
هرگز نتواند که به خویش آمد باز
عطار نیشابوری : باب نهم: در مقام حیرت و سرگشتگی
شمارهٔ ۴۸
من زین دل بیخبر بجان آمدهام
وز جان ستم کش به فغان آمدهام
چون کار جهان با من و بی من یک سانسْت
پس من به چه کاردر جهان آمدهام
عطار نیشابوری : باب دهم: در معانی مختلف كه تعلّق به روح دارد
شمارهٔ ۲
ای روح! تویی به عقل موصوف آخر
عارف شو و ره طلب به معروف آخر
چون باز سفید دست سلطانی تو
ویرانه چه میکنی تو چون کوف آخر
عطار نیشابوری : باب دهم: در معانی مختلف كه تعلّق به روح دارد
شمارهٔ ۳
ای مرغ عجب! ستارگان چینهٔ تست
از روز الست عهد دیرینهٔ تست
گر جام جهان نمای میجویی تو
در صندوقی نهاده در سینهٔ تست
عطار نیشابوری : باب دهم: در معانی مختلف كه تعلّق به روح دارد
شمارهٔ ۶
ای روح! درین عالم غربت چونی
بیآنهمه پایگاه و رتبت چونی
سلطانِ جهانِ قدس بودی، اکنون
در صحبتِ نفس شوم صحبت چونی
عطار نیشابوری : باب دهم: در معانی مختلف كه تعلّق به روح دارد
شمارهٔ ۷
ای باز خرد! مباش گمراه آخر
بازآی به سوی ساعدِ شاه آخر
تو یوسفِ مصرِ قدسی ای جان عزیز!
تا کی باشی در بن این چاه آخر
عطار نیشابوری : باب دهم: در معانی مختلف كه تعلّق به روح دارد
شمارهٔ ۸
ای جانِ شریف! ترک این دنیی گیر
وز جسم ره عالم پر معنی گیر
ای جوهر پاک! قیمت خود بشناس
بگذر ز ملا و ملأِ اعلی گیر
عطار نیشابوری : باب دهم: در معانی مختلف كه تعلّق به روح دارد
شمارهٔ ۹
ای بلبل روح چند باشی مگسی
پَر باز کُن و به عرش رو در نَفَسی
تا کی بستهٔ پالان آخر
پالان نتوان نهاد بر مرغ کسی
عطار نیشابوری : باب دهم: در معانی مختلف كه تعلّق به روح دارد
شمارهٔ ۱۰
بر جان و تنِ بیش بها میگریم
بر فرقتِ این دو آشنا میگریم
ای جان و تنِ به یکدگر یافته انس
بر روز جدائی شما میگریم
عطار نیشابوری : باب دهم: در معانی مختلف كه تعلّق به روح دارد
شمارهٔ ۱۳
ای آن که به قدر برتر از افلاکی
میپنداری کانچه تویی از خاکی
در خویش غلط مکن بیندیش و بدانک
ذاتی عجبی و جوهری بس پاکی
عطار نیشابوری : باب دهم: در معانی مختلف كه تعلّق به روح دارد
شمارهٔ ۱۴
ای آن که در این ره صفتاندیش نهای
بیخویشتنی که عالم خویش نهای
هرگز صفت ترا صفت نتوان کرد
صورت مکن اینکه صورتی بیش نهای
عطار نیشابوری : باب دهم: در معانی مختلف كه تعلّق به روح دارد
شمارهٔ ۱۵
چیزی که توئی زین تن مسکین تو نهای
زین هشت پسین و چار پیشین تو نهای
زین ده حس و هفت عضو بگریز و سه روح
میپنداری که این تویی، این تو نهای
عطار نیشابوری : باب دهم: در معانی مختلف كه تعلّق به روح دارد
شمارهٔ ۱۶
بندیش که بر زمین نهای آن که تویی
واجرام فلک نشین نهای آن که تویی
چون جوهر تو، به چشم سر نتوان دید
در خود منگر که این نهای آن که تویی
عطار نیشابوری : باب دهم: در معانی مختلف كه تعلّق به روح دارد
شمارهٔ ۱۷
ای وهم و خیال و حسِّ تو رهزن تو
بشناس که نیست جان تو در تن تو
این سر ز سر گزاف نتوان دانست
این جز به تفکّر نشود روشن تو