عبارات مورد جستجو در ۱۰۴ گوهر پیدا شد:
امیر پازواری : دوبیتی‌ها
شمارهٔ ۲۲۸
شاهو نشاهه که اشرف ره جا بساته
ستون به ستون قرص طلا بساته
سنگِ مرمر ره آدم نما بساته
فلک دکته، کارمسرا بساته
احمد شاملو : دشنه در دیس
ترانه آبی
برای ع. پاشایی

قیلوله‌ی ناگزیر
در تاق‌تاقیِ‌ حوضخانه،
تا سال‌ها بعد
آبی را
مفهومی از وطن دهد.

امیرزاده‌یی تنها
با تکرارِ چشم‌های بادامِ تلخش
در هزار آینه‌ی شش‌گوشِ کاشی.

لالای نجواوارِ فوّاره‌یی خُرد
که بر وقفه‌ی خواب‌آلوده‌ی اطلسی‌ها
می‌گذشت
تا سال‌ها بعد
آبی را
مفهومی
ناگاه
از وطن دهد.

امیرزاده‌یی تنها
با تکرارِ چشم‌های بادامِ تلخش
در هزار آینه‌ی شش‌گوشِ کاشی.

روز
بر نوکِ پنجه می‌گذشت
از نیزه‌های سوزانِ نقره
به کج‌ترین سایه،
تا سال‌ها بعد
تکرّرِ آبی را
عاشقانه
مفهومی از وطن دهد
تاق‌تاقی‌های قیلوله
و نجوای خواب‌آلوده‌ی فوّاره‌یی مردّد
بر سکوتِ اطلسی‌های تشنه
و تکرارِ ناباورِ هزاران بادامِ تلخ
در هزار آینه‌ی شش‌گوشِ کاشی
سال‌ها بعد
سال‌ها بعد
به نیمروزی گرم
ناگاه
خاطره‌ی دوردستِ حوضخانه.

آه امیرزاده‌ی کاشی‌ها
با اشک‌های آبی‌ات!

آذرِ ۱۳۵۵

مفاتیح الجنان : زیارت کاظمین (ع)
مسجد شریف براثا و نماز در آن
بدان که «مسجد براثا» از مساجد معروف و متبرّک است و در بین بغداد و کاظمین در راه زائران واقع شده، ولی اکثرا از فیض آن محروم بوده و با همه فضایل و شرافتی که برای آن نقل شده مورد بی اعتنایی است.
حموی که از مورّخان سال ششصد است، در کتاب «معجم البلدان» گفته: براثا محله ای بود در طرف بغداد، در قبله کرخ و در جنوب باب محول و در آن مسجد جامعی بوده که شیعیان در آن نماز می خواندند که خراب شده و نیز گفته: شیعیان پیش از زمان راضی بالله خلیفه عباسی، در آن مسجد جمع می شدند و سبّ [بدگویی] صحابه می کردند ولی به دستور راضی بالله، ناگهان در آن مسجد ریختند و هرکه را یافتند گرفتند و حبس کردند و مسجد را خراب و با خاک یکسان کردند.
شیعیان این خبر را به امیر الامرای بغداد «بَحْکم ماکانی» رساندند، او هم به تجدید بنا و گسترش بنای مسجد و محکم ساختن آن فرمان داد و در بالای مسجد اسم راضی بالله را نوشت. پیوسته آن مسجد آباد و محل اقامه نماز بود، ولی پس از سال چهارصدوپنجاه تا الآن معطّل مانده!
«براثا» پیش از بنای بغداد روستایی بوده که گمان مردم آن است که حضرت امیرمؤمنان در زمانی که به جنگ خوارج نهروان می رفت گذارش به آنجا افتاد و در مسجد جامع مذکور نماز خواند و در حمّامی که در آن روستا بود وارد شد.
«براثا» منسوب به ابوشعیب براثی عابد است و او نخستین کسی بود که در «براثا» در کوخی [یعنی خانه ای که از نِی ساخته بود] ساکن شد و در آن کوخ خدا را عبادت می کرد تا دختری از اولاد مستوفیان بزرگ که تربیت شده کاخ ها بود، گذارش به کوخ او افتاد، همین که نظرش به ابو شعیب افتاد و حال او را دید، از آن حال معنوی بسیار لذّت برد و جذبه ابو شعیب او را در ربود، به اندازه ای که پای بند او شد. به ناچار نزد آن عابد زاهد آمد و گفت: می خواهم خادم تو باشم، گفت: می پذیرم به شرط اینکه از این شکل و هیئت خارج شوی، آن سعادتمند پذیرفت و از آنچه در اختیار داشت چشم پوشید و آراسته به لباس عابدان شد.
ابوشعیب او را به همسری برگزید، همین که آن دختر وارد کوخ شد، قطعه حصیری دید که ابوشعیب آن را برای حفظ خویش از رطوبت زمین زیر بدن خود انداخته بود، دختر گفت: من نزد تو نخواهم ماند، مگر وقتی که این قطعه حصیر را از زیر خود دور اندازی، زیرا از تو شنیدم که می گفتی زمین می گوید: «یَا ابْنَ آدَمَ تَجْعَلُ بَیْنِی وَ بَیْنَکَ حِجاباً وَ أَنْتَ غَداً فِی بَطْنِی؛ پسر آدم بین من و خود حجاب قرار می دهی و حال آنکه فردا در شکم من خواهی بود». ابوشعیب آن حصیر را دور انداخت و آن دختر چند سالی نزد او ماند و با هم به بهترین وجه عبادت می کردند تا از دنیا رخت بربستند.
نویسنده گوید: ما در کتاب «هدیة الزائرین» تعدادی از روایاتی را که در فضیلت این مسجد شریف است ذکر کردیم و گفتیم؛ از مجموع این اخبار چند فضیلت برای این مسجد به دست می آید که اگر هریک از آن ها در هر مسجد باشد، سزاوار است انسان کوله بار خود برگیرد و سختی راه را به جان بخرد تا به فیض نماز و دعای در آن نائل و بهره مند شود:
اول:
حق تعالی مقرّر فرموده که در آن زمین فرود نیاید هیچ رهبری با لشگرش جز پیغمبر یا وصی او.
دوم:
خانه حضرت مریم(سلام الله علیها) است.
سوم:
زمین حضرت عیسی(علیه السلام) است.
چهارم:
اینکه چشمه ای در آنجاست که برای حضرت مریم(سلام الله علیها) ظاهر شده.
پنجم:
ظاهر ساختن حضرت امیر(علیه السلام) آن چشمه را به اعجاز خویش.
ششم:
بودن سنگ سپید متبرکی که مریم(علیهاالسلام)، حضرت عیسی(علیه السلام) را در آن محل بر آن سنگ نهاده بود.
هفتم:
بیرون آوردن امیرمؤمنان(علیه السلام) آن سنگ را با اعجاز و نصب آن به سمت قبله و خواندن نماز به سوی آن.
هشتم:
اینکه حضرت امیرمومنان(علیه السلام) و دو نوباوه او حضرت مجتبی(علیه السلام) و سیدالشهدا(علیه السلام) در آن مکان نماز خواندند.
نهم:
توقف امیرمؤمنان به مدت چهار روز در آنجا، به خاطر شرافت مکان و قداست آن زمین.
دهم:
اینکه انبیا به ویژه حضرت ابراهیم خلیل الرحمن(علیه السلام) در آنجا نماز خواندند.
یازدهم:
اینکه قبر پیامبری در آنجا است؛ و شاید آن پیامبر حضرت یوشع باشد که شیخ مرحوم فرموده: قبرش در خارج کاظمین در قبله مسجد براثاست.
دوازدهم:
بازگشتن آفتاب برای حضرت امیر در آنجا.
با این شرافت و فضیلت و بروز آیات الهی و معجزات حیدری در آن مکان، معلوم نیست از هزار نفر زائر یکی هم به آنجا برود، با اینکه مسجد سر راه آنان است و بارها از آنجا عبور می کنند و اگر به طور اتفاق کسی بخواهد آن مواهب را درک کند، چون به آنجا برسد و ببیند درِ مسجد بسته است، از دادن اندکی پول، برای بازکردن آن دریغ می کند و خود را از این همه مواهب بزرگ محروم می کند و حال آنکه گاهی برای تماشای بغداد و عمارات ستمگران، پول های گزافی می پردازند، چه رسد به پرداخت پول های بسیاری که برای تنوع در معاش و خرید اجناسِ نحس نجس یهودیان بغداد [پرداخت می شود] که گویا این مصارف سنگین و خرج های فوق العاده و پرداخت های اضافی، از شرایط کامل شدن زیارت بیشتر زائران است، والله المستعان!
مفاتیح الجنان : آداب سرداب مطهر
آداب سرداب مطهر
پیش از شروع موضوع، بر مطلبی آگاهی می دهم که در کتاب «هدیة»، از کتاب «تحیة» نقل کردیم و آن مطلب این است:
سرداب مطهّر داخل در خانه آن بزرگواران بود و راه ورود به آن سرداب در قدیم، یعنی پیش از بنای جدید و ساختن صحن و قبّه و حرم، از پشت سر، نزدیک به قبر نرجس خاتون بود و شاید الآن در رواق باشد. از آنجا پایین می رفتند، دالان طولانی تاریکی داشت، چون از آنجا می گذشتند به در سرداب غیبت می رسیدند که اکنون آینه کاری شده و از طرف قبله پنجره ای به صحن عسکریین باز می شود و آن در از وسط این سرداب باز می شد که اکنون جای کاشی کاری دیوار آن را به صورت محرابی ساخته اند و همه اعمال این سه امام [حضرت هادی(ع)، امام حسن عسکری(ع) و امام زمان(عج)] در یک حرم انجام می شد؛ لذا شهید اول در کتاب «مزار»، بعد از زیارت عسکریین زیارت سرداب را ذکر کرده، پس از آن زیارت نرجس خاتون را.
در حدود یک صد سال و اندی پیش از این، مؤمن مؤید و انسان مسدّد، احمدخان دُنبلی، صحن آن دو امام را به صورتی که اکنون موجود است با هزینه نمودن مبلغی گزاف جدا کرد و برای آن روضه و قبّه عالیه ای ساخت و برای سرداب مطهّر، صحنی جداگانه و ایوان و راه و پلّه ای مستقل و دهلیز و سردابی جدا برای زنان بنا کرد، به شکلی که الآن دیده می شود و راه اولیه و پله ها و درب سرداب به کلّی بسته شد و نشانی از آن ها نیست و جایی برای بجا آوردن بعضی از آداب وارده نمانده است، ولی جایگاه قسمتی از زیارات که اصل سرداب شریف است تغییری نکرده.
بر اساس پی جویی در تمام زیارات و تصریح علما، از هر دری که ورود به حرم شریف هر امامی از آنجا رسم شده خواندن اذن دخول را باید رعایت کرد و در آن حرم محترم نباید بدون اذن وارد شد.
بدان که «اذن دخول ویژه سرداب مطهّر»، همان زیارتی است که پس از این خواهد آمد و ابتدای آن «السَّلامُ عَلَیْک یَا خَلیفَةَ اللّه» است که در پایان آن جملات اذن دخول گفته می شود و باید آن زیارت را در کنار درِ سرداب، پیش از پایین رفتن از پلّه ها خواند.
اذن دخولی دیگر سیّد ابن طاووس نقل کرده که از نظر عبارات نزدیک به همان «اذن دخول اول» است که در فصل دوم از باب زیارات نقل کردیم.
اذن دخولی دیگر، علاّمه مجلسی از نسخه ای قدیمی نقل فرموده است که اول آن این عبارات است: «اللّهُمَّ إِنَّ هذِهِ بُقْعَةٌ طَهَّرْتَها وَعَقْوَةٌ شَرَّفْتَها» که ما نیز آن را پس از اذن دخول عام نقل کردیم، به آنجا رجوع کن و به آن جملات اذن دخول بخواه.