عبارات مورد جستجو در ۵۹۵۱۸ گوهر پیدا شد:
عطار نیشابوری : باب هفدهم: در بیان خاصیت خموشی گزیدن
شمارهٔ ۱۹
در عالم توحید به کس هیچ مگوی
در سینه نگه دار نفس هیچ مگوی
اینجاست کسی کسی که هر کانجا شد
هیچ است همه از همه پس هیچ مگوی
عطار نیشابوری : باب هفدهم: در بیان خاصیت خموشی گزیدن
شمارهٔ ۲۰
تا برجایی بجای میباش و خموش!
سر می نه و خاک پای میباش و خموش!
چیزی چه نمایی که ندانی هرگز
نظّارگی خدای میباش و خموش!
عطار نیشابوری : باب هفدهم: در بیان خاصیت خموشی گزیدن
شمارهٔ ۲۳
تا چند زنی منادی، ای سر که فروش!
بیزحمت لب شراب تحقیق بنوش
تا چند زنی ای زن برخاسته جوش
در ماتم این حدیث بنشین و خموش!
عطار نیشابوری : باب هفدهم: در بیان خاصیت خموشی گزیدن
شمارهٔ ۲۵
اجزای تو جمله گوش میباید و بس
جان تو سخن نیوش میباید و بس
گفتی تو که: «مرد راه چون میباید»
نظّارگی و خموش میباید و بس
عطار نیشابوری : باب هشدهم: در همّت بلند داشتن و در كار تمام بودن
شمارهٔ ۱
خواهی که دلت محرم اسرار آید
بی خود شود و لایق این کار آید
برکش ز برون دو جهان دایرهای
در دایره شو تا چه پدیدار آید
عطار نیشابوری : باب هشدهم: در همّت بلند داشتن و در كار تمام بودن
شمارهٔ ۳
نه جان تو با سرّ الاهی پرداخت
نه در طلب نامتناهی پرداخت
دردا که به نفس آنچنان مشغولی
کز نقش به نقّاش نخواهی پرداخت
عطار نیشابوری : باب هشدهم: در همّت بلند داشتن و در كار تمام بودن
شمارهٔ ۴
گر میخواهی که مرد مقبول شوی
جاوید ز شغل خلق معزول شوی
آخر چو به دوست میتوان شد مشغول
غبنی باشد به هرچه مشغول شوی
عطار نیشابوری : باب هشدهم: در همّت بلند داشتن و در كار تمام بودن
شمارهٔ ۵
در راه طلب مرد بهمت باید
یک یک جزوش نقطهٔ حکمت باید
ور روی نمایدش جمالی که مپرس
چشمش به ادب دلش به حرمت باید
عطار نیشابوری : باب هشدهم: در همّت بلند داشتن و در كار تمام بودن
شمارهٔ ۶
ای مرد رونده مرد بیچاره مباش
از خویش مرو برون وآواره مباش
در باطن خویش کن سفر چون مردان
اهل نظری تو اهل نظّاره مباش
عطار نیشابوری : باب هشدهم: در همّت بلند داشتن و در كار تمام بودن
شمارهٔ ۱۰
از غیب گرت هست نشان آوردن
از عیب نشاید به زبان آوردن
کان چیز که ازدست بشد گر خواهی
دشوار به دست میتوان آوردن
عطار نیشابوری : باب هشدهم: در همّت بلند داشتن و در كار تمام بودن
شمارهٔ ۱۱
گر مرد رهی راه نهان باید رفت
صد بادیه را به یک زمان باید رفت
گر میخواهی که راهت انجام دهد
منزل همه در درون جان باید رفت
عطار نیشابوری : باب هشدهم: در همّت بلند داشتن و در كار تمام بودن
شمارهٔ ۱۳
رعنائی و نازکی رها باید کرد
مردانه مخنثی قضا باید کرد
جان را سپر تیر قضا باید کرد
دل را هدف تیر بلا باید کرد
عطار نیشابوری : باب هشدهم: در همّت بلند داشتن و در كار تمام بودن
شمارهٔ ۱۴
کو راه روی که ره نوردش گویم
یا سوختهای که اهل دردش گویم
مردی که میان شغل دنیا نَفَسی
با او افتد هزار مردش گویم
عطار نیشابوری : باب هشدهم: در همّت بلند داشتن و در كار تمام بودن
شمارهٔ ۱۵
جان را که ز تن رحیل میباید کرد
بر لشکر غم سبیل میباید کرد
دل را که به پَرِّ پشّهای مردی نیست
هر لحظه شکار پیل میباید کرد
عطار نیشابوری : باب هشدهم: در همّت بلند داشتن و در كار تمام بودن
شمارهٔ ۱۶
تا چند ز نیستی و هستی ای دل
در هر دویکی مقام ورستی ای دل
در بُعد، اگر رونده خواهی بودن
به زانکه به قُرب در باستی ای دل
عطار نیشابوری : باب هشدهم: در همّت بلند داشتن و در كار تمام بودن
شمارهٔ ۱۷
جانی دگرست و جانفزایی دگرست
شهری دگرست و پادشایی دگرست
ما بستهٔ دام هر گدایی نشویم
ما را نظر دوست به جایی دگرست
عطار نیشابوری : باب هشدهم: در همّت بلند داشتن و در كار تمام بودن
شمارهٔ ۱۹
مرغ دل من که بود چون شیدایی
افتاد ز عشق بر سرش سودایی
هر لحظه به صد هزار عالم بپرید
اما یک دم فرو نیامد جایی
عطار نیشابوری : باب هشدهم: در همّت بلند داشتن و در كار تمام بودن
شمارهٔ ۲۰
نه جان رهِ جان فزای خود یابد باز
نه دل درِ دلگشای خود یابد باز
مرغِ دل شوریدهٔ من آرامی
وقتی گیرد که جای خود یابد باز
عطار نیشابوری : باب هشدهم: در همّت بلند داشتن و در كار تمام بودن
شمارهٔ ۲۴
درعشق گمان خود عیان باید کرد
ترک بد و نیک این جهان باید کرد
گر گوید: «ترکِ دو جهان باید داد.»
بیآنکه چرا کنی چنان باید کرد
عطار نیشابوری : باب هشدهم: در همّت بلند داشتن و در كار تمام بودن
شمارهٔ ۲۶
هر لحظه ز چرخ بیش میباید رفت
گاه از بس و گه زپیش میباید رفت
در گردِ جهان دویدنت فایده نیست
گردِ سر و پای خویش میباید رفت