عبارات مورد جستجو در ۵۹۵۱۸ گوهر پیدا شد:
عطار نیشابوری : باب بیست و دوم: در روی به آخرت آوردن و ترك دنیا كردن
شمارهٔ ۱۷
گفتی تو که مرگ چیست ای بینایی
مرگ آینهٔ فضیحت و رسوایی
یک ذره گر این حدیث برجانت تافت
با خویش ببردت که نبود آنجایی
عطار نیشابوری : باب بیست و دوم: در روی به آخرت آوردن و ترك دنیا كردن
شمارهٔ ۱۸
ای جان سبک روح! گران سنگی چیست
نارفته دو گام، در ره، این لنگی چیست
در آمدنت دلخوشی و شادی بود
پس در شدنت این همه دلتنگی چیست
عطار نیشابوری : باب بیست و دوم: در روی به آخرت آوردن و ترك دنیا كردن
شمارهٔ ۱۹
در عالم محنت به طرب آمدهیی
در دریائی و خشک لب آمدهیی
آسوده و آرمیده بودی به عدم
آخر به وجود از چه سبب آمدهیی
عطار نیشابوری : باب بیست و دوم: در روی به آخرت آوردن و ترك دنیا كردن
شمارهٔ ۲۰
ای آنکه همیشه نفس خشنود کنی
وین کار که نیست کردنی زود کنی
از یک یک جو چو بازخواهندت خواست
هر روز اگر جوی خوری سود کنی
عطار نیشابوری : باب بیست و دوم: در روی به آخرت آوردن و ترك دنیا كردن
شمارهٔ ۲۴
چون قاعدهٔ وجود پنداشتن است
و افزون طلبی ما کم انگاشتن است
تا چند چو کرم پیله بر خویش تنیم
چون هرچه تنیده، رَسْم، بگذاشتن است
عطار نیشابوری : باب بیست و دوم: در روی به آخرت آوردن و ترك دنیا كردن
شمارهٔ ۲۵
دل از طربِ زمانه برداشتنیست
و افزون طلبی ما کم انگاشتنیست
تا چند چو کرمِ پیله بر خویش تنیم
چون هر چه تنیدهایم بگذاشتنیست
عطار نیشابوری : باب بیست و دوم: در روی به آخرت آوردن و ترك دنیا كردن
شمارهٔ ۲۶
آن چیست مرا از غم و تیمار که نیست
وز ناکامی اندک و بسیار که نیست
از جملهٔدخل و خرج این عالم خاک
بادی است مرا در سر و انگار که نیست
عطار نیشابوری : باب بیست و دوم: در روی به آخرت آوردن و ترك دنیا كردن
شمارهٔ ۳۰
عشاق که قصّهٔ دل افروز کنند
جان همچو چراغ در سرِ سوز کنند
با خویش حساب خود شب و روز کنند
فردای قیامتِ خود امروز کنند
عطار نیشابوری : باب بیست و دوم: در روی به آخرت آوردن و ترك دنیا كردن
شمارهٔ ۳۱
هر روز ز دل بر سرِ آتش میباش
خاکِ کفِ پای خلقِ سرکش میباش
هر شب ز جگر نواله درهم میپیچ
درخون میزن نواله و خوش میباش
عطار نیشابوری : باب بیست و دوم: در روی به آخرت آوردن و ترك دنیا كردن
شمارهٔ ۳۲
تا چند درِ فتوح جان دربندی
در پیش بُتِ نفس میان دربندی
گر میخواهی که بر تو بگشاید کار
از نیک و بدِ خلق زبان دربندی
عطار نیشابوری : باب بیست و دوم: در روی به آخرت آوردن و ترك دنیا كردن
شمارهٔ ۳۳
هم تن ز وجودِ جان فرو خواهد ماند
هم جان ز همه جهان فرو خواهد ماند
بگشای زبانِ لطف با جملهٔ خلق
کز نیک و بدت زبان فرو خواهد ماند
عطار نیشابوری : باب بیست و سوم: در خوف عاقبت و سیری نمودن از عمر
شمارهٔ ۲
گاه از سر طاعتی برون آیی تو
گه در کف معصیت زبون آیی تو
نومید مشو هرگز و امید مدار
تا آخر دم ز کار چون آیی تو
عطار نیشابوری : باب بیست و سوم: در خوف عاقبت و سیری نمودن از عمر
شمارهٔ ۴
آن کس که تمام متّقی خواهد بود
ایمن بدنش احمقی خواهد بود
جز در دم واپسین نگردد روشن
تا خواجه سعید یا شقی خواهد بود
عطار نیشابوری : باب بیست و سوم: در خوف عاقبت و سیری نمودن از عمر
شمارهٔ ۵
چندان که ز مرگ میبگویم دل را
تنبیه نمیاوفتد این غافل را
مشکل سفری است ای دل غافل در پیش
چه ساختهای این سفر مشکل را
عطار نیشابوری : باب بیست و سوم: در خوف عاقبت و سیری نمودن از عمر
شمارهٔ ۸
گر دل بر امید رهنمون بنشیند
ور در غم خود میان خون بنشیند
در ششدرهٔ خوف و رجا مانده است
تا آخر کار مهره چون بنشیند
عطار نیشابوری : باب بیست و سوم: در خوف عاقبت و سیری نمودن از عمر
شمارهٔ ۱۱
دیرست که جان خویشتن میسوزم
وز آتش جان، چو شمع، تن میسوزم
ای کاش، شد آمدم نبودی که مدام
تا آمدم از بیم شدن میسوزم
عطار نیشابوری : باب بیست و سوم: در خوف عاقبت و سیری نمودن از عمر
شمارهٔ ۱۴
تن کیست که سرنگون همی باید کرد
دل چیست که غرق خون همی باید کرد
این دم به زمین فرو شدم بس عاجز
تا سر ز کجا برون همی باید کرد
عطار نیشابوری : باب بیست و سوم: در خوف عاقبت و سیری نمودن از عمر
شمارهٔ ۱۵
گفتم شب و روز از پی این کار شوم
تا بوک دمی محرم اسرار شوم
زان میترسم که چون بر افتد پرده
من در پس پرده ناپدیدار شوم
عطار نیشابوری : باب بیست و سوم: در خوف عاقبت و سیری نمودن از عمر
شمارهٔ ۱۶
چون نیست طریقی که به مقصود رسم
آن به که به نابودن خود زود رسم
چون هر روزی به زندگی میمیرم
گر مرگ در آیدم به بهبود رسم
عطار نیشابوری : باب بیست و سوم: در خوف عاقبت و سیری نمودن از عمر
شمارهٔ ۱۸
در هر دو جهان یک تنهای میجویم
آزاد ز رخت و بنهای میجویم
در حبس جهان بماندهام سرگردان
بر بوی خلاص، رخنهای میجویم