عبارات مورد جستجو در ۲۳۹۴ گوهر پیدا شد:
فرخی سیستانی : ابیات پراکنده
شمارهٔ ۱۱
تا نبود چون همای فرخ کرگس
همچو نباشد به شبه باز خشین پند
فرخی سیستانی : ابیات پراکنده
شمارهٔ ۲۵
کاروانی بی سرا کم داد جمله بارکش
کاروانی دیگرم بخشید بختی جمله رنگ
مسعود سعد سلمان : رباعیات
شمارهٔ ۱۰
هر شیر که بود مرغزاری شاها
شد کشته به تیغ تو به زاری شاها
شیری پس ازین به کف نیاری شاها
می نوش دم بیشه چه داری شاها
مسعود سعد سلمان : رباعیات
شمارهٔ ۳۵
مار دو سر چهار چشم است ای دوست
کز پای من و گوشت همی خاید و پوست
زین چرخ که خوش زشت و رویش نیکوست
نالم که چنین مرا همی هدیه اوست
مسعود سعد سلمان : رباعیات
شمارهٔ ۵۶
آن شیر که او به صید جز شیر نکشت
گشت از پس آن خوابگهش چون خرخشت
مسعود ملک نخست یک زخم درشت
زد بر مغزش چنانکه بگذشت از پشت
مسعود سعد سلمان : رباعیات
شمارهٔ ۱۱۹
هنگام گل ار به باغ بلبل نبود
مل را به جهای شفیع چون گل نبود
گل را ملکا رفیق چون مل نبود
در بزم ز لهو بانگ غلغل نبود
مسعود سعد سلمان : رباعیات
شمارهٔ ۱۴۹
آن بت که دل مرا فرا چنگ آورد
شد مست و به سوی رفتن آهنگ آورد
گفتم مستی مرو سیه جنگ آورد
چون گل بدرید جامه و رنگ آورد
مسعود سعد سلمان : رباعیات
شمارهٔ ۱۹۴
مسعود که بود سعد سلمان پدرش
اندر سمجی است چون سنگ درش
در حبس بیفزود بر آتش خطرش
عودی است که پیدا شد از آتش هنرش
مسعود سعد سلمان : رباعیات
شمارهٔ ۲۰۱
من همت باز دارم و کبر پلنگ
ز آن روی مرا نشست کوه آمد و تنگ
روزی روزی گردهدم چرخ دو رنگ
بر پر تذرو غلطم و سینه رنگ
مسعود سعد سلمان : رباعیات
شمارهٔ ۲۱۵
در دولت شاه چون قوی شد رایم
گفتم که رکاب را ز زر فرمایم
زر گفت مرا که من تو را کی شایم
آمد آهن گرفت هر دو پایم
مسعود سعد سلمان : رباعیات
شمارهٔ ۲۳۳
سروی خواهم ز چرخ داری زندم
گر گویم کاین مراست آری زندم
خواهم که گلی چینم خاری زندم
از آهن مار کرده باری زندم
مسعود سعد سلمان : رباعیات
شمارهٔ ۲۸۷
از هر چه بگفته اند پندی دارم
وز هر چه بگفته ام گزندی دارم
گه بر گردن چو سگ کلندی دارم
بر پای گهی چو پیل بندی دارم
مسعود سعد سلمان : رباعیات
شمارهٔ ۳۰۶
آنکو دارد چو سیم و شر لب و تن
آمیخت همی چو شیر و شکر با من
ناگه برمید و درچد از من دامن
بگریخت ز من چنانکه آب از روغن
مسعود سعد سلمان : رباعیات
شمارهٔ ۳۱۴
ای شاه به بیشه عزم ناگاهان کن
یک چند کنون شکار بدخواهان کن
شیر ار نبود قصد سوی شاهان کن
مر شیران را طعمه روباهان کن
مسعود سعد سلمان : رباعیات
شمارهٔ ۳۷۶
ای حورا زاده لعبت نوشادی
از باغ بهشت کی برون افتادی
بندیش که پیرایه به تن بنهادی
ای حسن تو پیرایه مادرزادی
مسعود سعد سلمان : رباعیات
شمارهٔ ۳۷۷
بنمودی مقنعی مهی ناگاهی
تا هر که پدید گشت چون گمراهی
او داشت فرو برده به چاهی ماهی
داری تو فرو برده به ماهی چاهی
ابن حسام خوسفی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۰
بیچاره حسود بی بصر خواهد شد
چون کور شده است کورتر خواهد شد
از زیر و زبر چو گویمش کان فلکی
مانند فلک زیر و زبر خواهد شد
ابن حسام خوسفی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۵۲
با نغمه داوود کمانچه نزنید
زر وزن کنید و بر کپانچه نزنید
گفتم به جواب تو درآیم لیکن
شرطیست که بر کوه طپانچه نزنید
ابن حسام خوسفی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶۲
هر چند که یار پارسا باشد گرگ
از بره همان به که جدا باشد گرگ
بیرون مهل از خانه زن ار خلق ولیست
خر بسته به ار چه آشنا باشد گرگ
ابن حسام خوسفی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶۳
در مانده به چنگ شیر و دندان پلنگ
در سینه اژدها و در کام نهنگ
سر کوفته و مغر برآورد به سنگ
به زان که بود سلیطه ای با تو به جنگ