عبارات مورد جستجو در ۲۴۳۴۸ گوهر پیدا شد:
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۲۶۰
چشم تو اگر نظر بغمخواران کرد
مستست و لیک کار هشیاران کرد
انصاف بجای خویشتن کرد همه
گر مردمیی بجای بیماران کرد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۲۸۳
باز این چشمم چه فتنه می انگیزد
کز دزدی و خون هیچ نمی پرهیزد
گاهی نظر از خوش پسری می دزدد
گه خون دلی برگذری می ریزد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۲۸۸
آنرا که چو تونگار در خور باشد
باید که ز سیم و زر توانگر باشد
در گوش تو هر سخن که بی زر باشد
از حلقة تو میان تهی تر باشد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۲۹۱
لعل لب او که درج گوهر باشد
در وی چو زبان نهی نه در خور باشد
گر خرد نیامد لب او عیبی نیست
یا قوت بزرگ قیمتی تر باشد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۳۰۰
پیوسته ترا حال پریشان باشد
خرج تو همه ز کیسۀ جان باشد
این مایۀ عمر صرف در چیزی کن
کآنگاه که این نباشدت آن باشد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۳۰۵
از رای تو کارها نکو خواهد شد
کار دو جهان بکام او خواهد شد
تیغ تو بصورت ارچه آبی تنکست
بس سر که بدان آب فرو خواهد شد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۳۰۷
آلوده مشو که پاک می باید شد
ماسای که دردناک می باید شد
از باد چو آتش ار بری سر فلک
چون آب بزیر خاک می باید شد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۳۲۴
دیدی که دگر بی رخ آن سرو بلند
آمد گل و بلبل بر او رخت افکند
ای بیهده گوی مست، بسیار مگوی
وی شوخ دهادن دریده، بر خویش مخند
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۳۳۸
صاحبنظران چو شمع در بر گیرند
از هیچ حساب خویش کمتر گیرند
چون آفت بود خویشتن بشناسد
حالی سر خود بدست خود برگیرند
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۳۴۵
وقتی که صبا طرّۀ سنبل شکند
ساز طرب از نوای بلبل شکند
بر گل شکنند عاقلان توبت خویش
ابله باشد که توبه بر گل شکند
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۳۶۳
گر زانکه ترا غم دلی روی نمود
بس تنگ دلیت از آن نبایست افزود
بر بوی دل سوخته می آمد غم
زان پیش تو آمد که دلش پیش تو بود
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۳۶۸
ای دل اگرت چه دیده بس رنج نمود
مگذار که او از تو بود ناخشنود
زیرا که بدین سان که تویی، دیرازود
روزی گذرت بر در او خواهد بود
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۳۷۴
صدرا تو مکن غمز که آن غدر بود
غماز همیشه خوار و بی قدر بود
رکنی سره قلب ننگردد هرگز
داند همه کس که قلب در صدر بود
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۳۸۰
آنرا که بمردمی اشارت نبود
الاحیوان ازو عبارت نبود
و آنکس که زر و سیم بمردم ندهد
چون دیدۀ نرگسش بصارت نبود
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۳۸۴
دی اسب مرا گفت که نیکو نبود
کت خود غم اسب و علف او نبود
اسبی که برو نشینی و خاک خورد
آن اسب بجز که نقش زلو نبود
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۳۹۱
زین باقی عمر کام حاصل نشود
هیچ آرزویی تمام حاصل نشود
مستی که نشد زصافی خم حاصل
هرگز که زدرد جام حاصل نشود
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۳۹۴
هرگونه زراه صدق گویند شود
مجموع بقول او پراگنده شود
هر لفظ که نیست جان معنی با او
دشوار دل مرده بدو زنده شود
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۴۲۲
گر تیغ سر انگشت تو صد را ببرید
تا ظن نبری که آن بعمدا ببرید
می گوید به هر دم خرد انگشت گزان
هندو بنگر چگونه دریا ببرید
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۴۲۷
لطف تو به آشنا و بیگانه رسید
زو بهره به هر دلی جداگانه رسید
از خلوت وصل و لذت گفت و شنید
ما را همه آرزو و افسانه رسید
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۴۳۱
خصمت که ره قضای بد می جوید
پیکارة تو نه از خرد می جوید
بر تیغ تو کرد خویشتن را عرضه
بیچاره در اب مرگ خود می جوید