عبارات مورد جستجو در ۳۶۰۹۶ گوهر پیدا شد:
مسعود سعد سلمان : رباعیات
شمارهٔ ۲۱۳
خامش نشود همی ز غلغل بلبل
بشنو که خوش آیدت ز بلبل غلغل
ای دو لب تو گل و دو رخسار تو گل
مل ده بر گل که خوش بود بر گل مل
مسعود سعد سلمان : رباعیات
شمارهٔ ۲۱۸
من در عدم از جود تو موجود شدم
در دولت تو بر سر مقصود شدم
مسعود نبودم از تو مسعود شدم
در حبس چنان شدم که محسود شدم
مسعود سعد سلمان : رباعیات
شمارهٔ ۲۲۰
ای غمزه تو کآشفته بنیاد دلم
کم زادی و مهر تست همزاد دلم
از تو به فلک رسیده فریاد دلم
بیچاره دلم گر نکنی یاد دلم
مسعود سعد سلمان : رباعیات
شمارهٔ ۲۲۱
ای طبع چو آتش از تو بس خوشنودم
کاندر فکرت همی نمایی دودم
چون نیست زمانه تمامت سودم
ارجو که به کام دل رسانی زودم
مسعود سعد سلمان : رباعیات
شمارهٔ ۲۲۳
جان و دل و دین به وصلت ای مهر صنم
عهدی بسته ست و اینت عهدی محکم
هجرت چو به صافی کشد اندر عالم
دانی چه زنند این دو سه هم مشت به هم
مسعود سعد سلمان : رباعیات
شمارهٔ ۲۲۴
ای زرین نام لعبت سیم اندام
زر تو و سیم تو نه پخته ست و نه خام
در کس منگر به بی نیازی بخرام
زیرا که توانگری به اندام و به نام
مسعود سعد سلمان : رباعیات
شمارهٔ ۲۲۷
من دوش که از هجر تو در تاب شدم
جان تو که گر چو شمع در خواب شدم
از دیده و دل در آتش و آب شدم
بر جام چو بر آینه سیماب شدم
مسعود سعد سلمان : رباعیات
شمارهٔ ۲۳۰
گفتم که تو بی وفایی ای نامردم
من مردم و تو کجایی ای نامردم
خس دوست چو کهربایی ای نامردم
زان با چو منی نپایی ای نامردم
مسعود سعد سلمان : رباعیات
شمارهٔ ۲۳۵
چون پیش دل از هجر تو هنگامه نهم
پروین سرشک دیده بر خامه نهم
برنامه تو چو دست بر خامه نهم
خواهم که دل اندر شکن نامه نهم
مسعود سعد سلمان : رباعیات
شمارهٔ ۲۳۶
ای سرو سپاه خسرو ای ماه حشم
یک جرعه اگر از می وصلت بچشم
از خط تو چون قلم همی سرنکشم
بر آتش تیمار تو چون عود خوشم
مسعود سعد سلمان : رباعیات
شمارهٔ ۲۳۷
ای کرده مرا به عشق گمراه تمام
بر نایدم از ضعف همی آه تمام
ای سرو گل اندام من ای ماه تمام
پیرم کردی نگشته یک ماه تمام
مسعود سعد سلمان : رباعیات
شمارهٔ ۲۳۸
جستم از تو به بی زبانی جستم
جستم ز غمت چو خیزرانی جستم
از پیش فراق تو به جانی جستم
الحق ز تو چون به رایگانی جستم
مسعود سعد سلمان : رباعیات
شمارهٔ ۲۴۰
گفتم کایندل به داغ نام تو کنم
گویی که دو دیده جای گام تو کنم
دیدم که اگر کار به کام تو کنم
جان در سر کار یک سلام تو کنم
مسعود سعد سلمان : رباعیات
شمارهٔ ۲۴۲
وصف لب رنگین تو از دل جویم
در آرزوی زلف تو سنبل بویم
تا پر خون شد ز دیده چون گل رویم
وصف تو همه روز به بلبل گویم
مسعود سعد سلمان : رباعیات
شمارهٔ ۲۴۳
چون از گل روی تو بهاری رسدم
از درگه هجر تو سواری رسدم
در وصل تو چون دست نگاری رسدم
در دیده ز غمزه تو خاری رسدم
مسعود سعد سلمان : رباعیات
شمارهٔ ۲۴۵
بر آتش اگر بی تو نخفتم خفتم
با انده اگر بی تو نجفتم جفتم
صبری که ز دل همی نرفتم رفتم
این که همه هر چه می نگفتم گفتم
مسعود سعد سلمان : رباعیات
شمارهٔ ۲۵۶
بر روی تو مهربان و دلسوز منم
پیش تو به مهرگان و نوروز منم
بر لشگر هجران تو پیروز منم
سر دفتر عاشقان امروز منم
مسعود سعد سلمان : رباعیات
شمارهٔ ۲۵۹
گر حور بود بدان که نازش نکشم
کوته کنم این قصه درازش نکشم
آن کز من باز شد فرازش نکشم
وآن کو ماند فراز بازش نکشم
مسعود سعد سلمان : رباعیات
شمارهٔ ۲۶۰
از آتش دل همیشه اندر تابم
وز اشک دو دیده غرقه اندر آبم
در آتش و آب خواب شب کی یابم
ترسم چو چراغ مرگ باشد خوابم
مسعود سعد سلمان : رباعیات
شمارهٔ ۲۶۳
دلخسته چشم ناوک انداز توام
جان بسته چنگ بلبل آواز توام
مولا و غلام کشی و ناز توام
من رنجه ز موی بند غماز توام