عبارات مورد جستجو در ۲۴۳۴۸ گوهر پیدا شد:
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۳۴
در هر کاری مشقتی بوده و مزد
عاقل نشنیده کار بیهوده و مزد
بخشد چه نتیجه خدمت بی تکلیف؟
ای بی‌خردان کار نفرموده و مزد؟
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۳۸
واعظ، نفست ز می خمار انگیزد
دود از دل و جان خاکسار انگیزد
از من بگذر، کدورت دل بگذار
کز رفتن دی، زمین بخار انگیزد
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۴۴
روزی که حق از چون و چرا می‌پرسد
وز هر بد و نیک، ماجرا می‌پرسد
کاری که نفرموده خدا، گر نکنیم
صوفی! به خدا بگو، خدا می‌پرسد؟
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۴۶
خواری، شرف مردم دانا باشد
عزت مطلب، فروتنی تا باشد
با صدرنشینان منشین، کز میزان
آن سر که سبک‌ترست بالا باشد
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۴۸
درویشی جو، گر همه یک دم باشد
تا سلطانی بر تو مسلم باشد
چون باطن خم گر نشود صاف دلت
از ظاهر آیینه چرا کم باشد؟
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۵۰
نازک‌خاطر، کم آرزو می‌باشد
رو سخت، شریر و فتنه‌جو می‌باشد
آیینه شیشه را بود روی یکی
آیینه فولاد، دورو می‌باشد
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۵۱
اسباب تعلق همه عارت بخشد
فقرست که تاج افتخارت بخشد
هرچیز که دانسته ازان ترک کنی
حق در عوض یکی هزارت بخشد
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۵۶
آن را که به حق چراغ افروخته شد
تشریف بقا به قامتش دوخته شد
بر کرد به خود، هرکه به تقلید افتاد
چون شمع که از ساختگی سوخته شد
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۶۳
دل را ز هوس، محض کدورت مپسند
روشن کنش از زنگ تعلق یک چند
آیینه دل، آینه زانو نیست
کز وی شود آدمی به نامی خرسند
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۶۵
دل گر لمعات اختر خود داند
کی مهر بتان را هنر خود داند
پرهیز کند ز صورت بی‌معنی
گر آینه قدر جوهر خود داند
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۷۱
بر سینه خود به عاریت نیش مبند
الماس به دل بیشتر از ریش مبند
چون آتش اگر سوختنت داعیه نیست
چون شمع، به رشته شعله بر خویش مبند
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۷۳
چون برق مباش دشمن کشتی چند
چون زلزله، بند مگسل از خشتی چند
خواهی بد کس را به کسی ننمایی
آیینه مبر برابر زشتی چند
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۷۷
راحت‌طلبان ذوق فروکش دارند
شوریده‌سران حمله بر آبرش دارند
جا سرد مکن، کاهلی‌ات گر زده راه
کاین گرمروان نعل در آتش دارند
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۸۰
جمعیت سیم و زر لئیمان دارند
وز پیسه بسی تنگ، غنیمان دارند
زنهار مکن شکایت از دست تهی
کاین شیوه خاص را کریمان دارند
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۸۱
رو، یک جهتان به هر طرف نگذارند
سررشته مهر تو ز کف نگذارند
از سینه اهل راز آید، که دگر
پروردن گوهر به صدف نگذارند
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۸۲
فردا که حساب خیر و شر می‌گیرند
عذر گنه از گنه بتر می‌گیرند
رو فارغ کن به توبه خود را ز گناه
امروز که از تو عذر برمی‌گیرند
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۸۶
حاسد نمکم بر جگر ریش زند
نیش از ره دوستی به دل بیش زند
گرم است به طعنه در لباس بازی
آری سوزن به دوختن نیش زند
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۹۴
هرکس که سخن ز قدر و مقدار کند
کی حالت خود تواند اظهار کند
خواهی هنرت عیان شود، پستی جو
شمشیر فرود آید و کار کند
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۹۶
آن قوم که بر خوان سخاوت نمکند
در زیر فلک نی‌اند، گویا ملکند
همت که بود پیشه مردان، مطلب
از طایفه‌ای که زیر دست فلکند
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۹۸
جاهل را چرخ، بخت روشن نکند
بی ترک غضب، مرد معین نکند
آری آری، نه سر شود نی سرور
تا خامه وداع رگ گردن نکند