عبارات مورد جستجو در ۲۴۳۴۸ گوهر پیدا شد:
خواجه عبدالله انصاری : مناجات نامه
مناجات شمارهٔ ۱۱۰
الهی من غلام آن معصیتم که مرا به عذر آرد و از آن طاعت بیزارم که مرا تعجُب آرد.
خواجه عبدالله انصاری : مناجات نامه
مناجات شمارهٔ ۱۱۱
الهی گدای تو به کار خود شادان است، هر که گدای تو شد در دو عالم سلطان است.
خواجه عبدالله انصاری : مناجات نامه
مناجات شمارهٔ ۱۱۲
الهی غیر از المهای تو جای شادی نیست و جُز از بندگیت روی آزادی نیست
خواجه عبدالله انصاری : مناجات نامه
مناجات شمارهٔ ۱۱۳
الهی کار اگر به گفتار است، بر سر همه گویندگان تاجم و اگر به کردار است چون سلیمان به موری محتاجم
خواجه عبدالله انصاری : مناجات نامه
مناجات شمارهٔ ۱۲۶
الهی نظر خود بر ما مدام کن و این شادی خود بر ما تمام کن، ما را بر داشتهٔ خود نام کن، به وقت رفتن بر جان ما سلام کن، صدیقان از گناه پشیمانند و از طاعت خجل، عذر بر زبان دارند و تشویر در دل.
خواجه عبدالله انصاری : مناجات نامه
مناجات شمارهٔ ۱۴۴
الهی آب عنایت تو بسنگ رسید، سنگ بار گرفت، از سنگ میوه رُست میوه طعم و مزه گرفت. پروردگارا یاد تو دل را زنده کرد و تخم مهر افگند، درخت شادی رویانید و میوه آزادی داد.
خواجه عبدالله انصاری : مناجات نامه
مناجات شمارهٔ ۱۵۴
الهی مران کسی را که خود خواندی، ظاهر مکن جُرمی را که پوشیدی، کریما میان ما و تو داور تویی، آن کن که سزاوار آنی نه آن چنان که سزاوار ماست.
خواجه عبدالله انصاری : مناجات نامه
مناجات شمارهٔ ۱۵۷
الهی از دو دعوی به زینهارم و از هر دو به فضل تو فریاد خواهم، از آنکه پندارم بخود چیزی دارم، یا پندارم که بر تو حقی دارم. خداوندا از آنجا که بودیم برخاستیم لیکن به آنجا نرسیدیم که خواستیم.
خواجه عبدالله انصاری : مناجات نامه
مناجات شمارهٔ ۱۶۱
الهی عنایت تو کوه است و فضل تو دریا، کوه کی فرسود و دریا کی کاست، عنایت تو کی جست و فضل تو کی وا خواست، پس شادی یکی است که دوست یکتاست.
خواجه عبدالله انصاری : مناجات نامه
مناجات شمارهٔ ۱۶۲
الهی از کَرَم تو همین چشم داریم و از لطف تو همین گوش داریم. بیامُرز ما را که بس آلوده ایم به کردار خویش. بس درمانده ایم به وقت خویش، بس مغروریم به پندار خویش، بس محبوسیم در سرای خویش. باز خوان ما را به کَرم خویش، بازده ما را به احسان خویش.
دل کیست که گوهری فشاند بی تو
یا تن که بود که ملک راند بی تو
واله که خود راه ندارد بی تو
جان زهره ندارد که بماند بی تو
خواجه عبدالله انصاری : مناجات نامه
مناجات شمارهٔ ۱۷۴
الهی مران کسی را که تو خود خواندی، آشکار مکن گناهی را که تو خود پوشیدی. کریما خود برگرفتی و کس نگفت که بردار، اکنون که برگرفتی مگذار و در سایه‌ی لطف خود می‌دار و جُز به فضل و رحمت خود مسپار.
خواجه عبدالله انصاری : مناجات نامه
مناجات شمارهٔ ۱۷۸
الهی از وجود تو هر مفلسی را نصیبی از کَرَم تو هر دردمندی را طبیبی است از سعت رحمت تتو هر کسی را بهره ای و از بسیاری بخشش تو هر نیازمندی را قطره ایست بر سر هر مومن از تو تاجی است و در دل هر محب از تو سراجی است و هر منتظری را آخر روز دیداریست
خواجه عبدالله انصاری : مناجات نامه
مناجات شمارهٔ ۱۸۳
الهی بهر صفت که هستم بر خواست تو موقوفم، به هر نام که مرا خوانند به بندگی تو معروفم، تا جان دارم رخت از این کوی بر ندارم، هر کس که تو آن ادیی بهشت او را بنده است و آن کس که تو در زند گانی او هستی زنده جاوید است.
خواجه عبدالله انصاری : مناجات نامه
مناجات شمارهٔ ۱۸۴
الهی اگر تو فضل کنی، دیگران چه داد و چه بیداد، و اگر تو عدل کنی فضل دیگرا چون باد. خداوندا گفتار تو راحت دل است و دیدار تو زندگی جان، زبان بیاد تو نازد و دل بهر جان به عیان.
خواجه عبدالله انصاری : مناجات نامه
مناجات شمارهٔ ۱۸۹
الهی به عنایت ازلی تخم هدایت کاشتی، به رسالت پیامبران آب دادی، به یاری و توفیق پروردی بنظر خود بار آوردی.
خواجه عبدالله انصاری : مناجات نامه
مناجات شمارهٔ ۱۹۲
الهی آنچه نا خواسته یافتنی است، خواهندهٔ آن کیست ؟ و آنچه از پاداش بر تر است پرسش در جنب آن چیست ؟ پس هر چه از باران منّت است بهار آن دمی است و دانش و کوشش محنت آدمی است.
خواجه عبدالله انصاری : مناجات نامه
مناجات شمارهٔ ۲۱۱
الهی نالیدن من در درد از بیم زوال آنست که او که از زخم دوست بنالد در مهر دوست نامرد است، ای جوان اگر زهرهٔ این کار داری قصد راه کن و شربت بلا نوش کن و دوست بر آن گواه دار اگر به عافیت به ناز دار سخن کوتاه کن.
خواجه عبدالله انصاری : مناجات نامه
مناجات شمارهٔ ۲۱۸
الهی دریغا که روزگار بر باد دادیم و شکر نعمت ولی نعمت نگُذاردیم، دریغا که قدر عُمر خویشتن نشناختیم و از کار دنیا به اطاعت مولا نپرداختیم، دریغا که عُمر عزیز بسر آمد و روزگار بگُذشت.
ای خداوندان مال العتبار الاعتبار
ای خداوندان قال الاعتذار الاعتذار
پیش ازاین کاین جان عذرآورفروماند ز نطق
پیش از آن کین چشم عبرت بین فرو ماند زکار
توبه پیش آرید و نادم از گُنه کاری خویش
چشم گریان جان لرزان رو سوی پروردگار
خواجه عبدالله انصاری : مناجات نامه
مناجات شمارهٔ ۲۲۲
الهی او که حق به دلیل جوید، به بیم و طمع پرستد. او که حق را به احسان دوست دارد روز محنت برگردد. او که حق را به خویشتن جوید، نایافته، یافته پندارد.
خواجه عبدالله انصاری : مناجات نامه
مناجات شمارهٔ ۲۲۴
الهی تو آنی که از بنده نا سزا بینی و به عقوبت نشتابی، از بنده کفر می شنوی و نعمت از او باز نگیری و توبت و انابت بر او عرصه کنی و به پیغام و خطاب خود او را باز خوانی و اگر باز آمد او را وعدهٔ مغفرت دهی پس چون با دشمن بد کردار چنینی با دوستان نیکو کار چونی ؟