عبارات مورد جستجو در ۳۶۰۹۶ گوهر پیدا شد:
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۶۴۰
از دیده فرو باری، اگر آب شوم
وز زلف برون کنی، اگر تاب شوم
بر دست نگیری ، ار می ناب شوم
در چشم تو خوش نیایم، ار خواب شوم
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۶۴۱
در حق خود از تو صد سخن می شنوم
دشنام همی دهی و من می شنوم
این سرد سخنها نه توام می گویی
من این همه ز آن لب و دهن می شنوم
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۶۴۲
از خطّ تو شد بنفشه را پشت به خم
و آمد ز پریشانی از آن سان برهم
کز زلف تواش باز نمی دانستم
چون دیدمشان در پس گوش تو به هم
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۶۴۳
در سنبل او شکست و تا بست به هم
در نرگس او خمار و خوابست به هم
از چرب زبانی که فتادست چو شمع
اندر دهنش آتش و آبست به هم
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۶۴۴
سر در سر خاک آستان تو نهم
دل در خم زلف دلستان تو نهم
جانم به لب آمدست یک بوسه بیار
تا جان به بهانه در دهان تو نهم
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۶۴۷
دور از تو اگر لب به نفس بگشایم
از بی زوری با دم خود برنایم
گر خسته تنم را کمری آرایم
افتد چو قلم زلاغری در پایم
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۶۵۱
هر گاه که کار وصل در هم بندیم
گردون همه آن کند که ما نپسندیم
داند که چو ما به یکدگر پیوندیم
شادان بنشینیم و برو می خندیم
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۶۵۳
در هجر تو من ز شمع افزون گریم
وانگه چو صراحی اشک گلگون گریم
چون ساغر باده ام که از دلتنگی
چون نالۀ چنگ بشنوم خون گریم
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۶۵۴
تا کی چو حدیث در زبانت گیریم ؟
خواهیم که در میان جانت گیریم
روزی چو کمر بگرد تو حلقه کنیم
وز بهر کنار در میانت گیریم
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۶۵۶
در دولت وصلت ارزبیکارانم
و اندر نظرت گر ز سبکسارانیم
زلف تو و نرگس تو دانند که ما
غموخوار شکستگان و بیمارانیم
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۶۶۱
گر با تو بنای وصل آغاز نهیم
روی از غم دل بنعمت و ناز نهیم
همچون پرگار این همه سرگردانی
چندان باشد که سر بسر بازنهیم
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۶۶۴
با دیده دلم گفت: چو از دست تو من
خون گشتم و ساختم در آتش مسکن
تو راه برون شوم بکن ، گفت بچشم
از بهر تو بر منست راهی روشن
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۶۶۵
گر باد شوم، در آیمت پیرامن
ورکرد شوم، نشینمت بر دامن
سوی تو شدر وگر بود بسته چو چنگ
هر یک رگ من بریسمانی در تن
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۶۷۲
ای ترک سمن روی من ای جان و جهان
از بهر خدا این چه میانست و دهان؟
آن روز که زاده یی تو در ترکستان
تنگی دهان بد مگر و قحط میان؟
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۶۷۴
دلدار مرا اگر فراخست دهان
گل را نه هم از خنده دهانست چنان
چون دستگه نشاط ما آن دهنست
گر دستگهی فراخ باشد چه زیان
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۶۷۶
در فرقت تو چو بلبلم نوحه گران
چون دیدۀ نرگس از پی جان نگران
چون لاله ام از میان جان سوخته دل
چون غنچه ام از درون دل جامه دران
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۶۷۹
عمری بودم بخدمتت بسته میان
در ساخته با غمت بهر سود و زیان
بر من چه جفاهای تو بینند عیان
امروز چه گویتد ترا عالمیان؟
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۶۸۲
نه بی رخت انتظار دانم کردن
نه جز غمت اختیار دانم کردن
تو هر چه توانی ز جفا باز مگیر
من گر نکشم چه کار دانم کردن؟
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۶۸۹
مسکین دلم از درد نهانی دیدن
شد سبز زروی زندگانی دیدن
اینک دل تنگم اربدانی حالش
در وی نکر ارریش توانی دیدن
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۶۹۴
همواره تو این غارت دلها می کن
هر بد که از آن بترنه با مامی کن
جانبازی عاشقان اگر دیده نیی
بنمای رخ از دور و تماشا می کن