عبارات مورد جستجو در ۲۳۹۴ گوهر پیدا شد:
قدسی مشهدی : غزلیات
شمارهٔ ۳۹۸
نهال دوستی را ریشه در خون پرورش دادم
بچش نوباوه باغم، ببین چون پرورش دادم
به غیر از پاره دل نیست دربار سرشک من
چه باشد بهره تخمی که در خون پرورش دادم
به اشک گرم من، در نوبت مجنون پر از گل بود
گلستان محبت را نه اکنون پرورش دادم
نشد چون بذل دونان، قابل نشو و نما هرگز
نهال بخت خود را از حد افزون پرورش دادم
پی تمهید رسوایی، نهال مهر خوبان را
به آب و خاک صد فرهاد و مجنون پرورش دادم
دماغم تا شود شایسته بوی بتان، قدسی
مشام خود چو گل ز اندازه بیرون پرورش دادم
قدسی مشهدی : مطالع و متفرقات
شمارهٔ ۲۹
سنگ در کارست تا دیوانه پیدا می‌شود
هرکجا شمعی‌ست صد پروانه پیدا می‌شود
نیست تاب جلوه آن سروقد، قدسی مرا
می‌روم از هوش چون مستانه پیدا می‌شود
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۴۱
بر روی محیط است کف پای حباب
نگرفته درین بحر، کسی جای حباب
عاشق، ز شکستگی، همه عشق شود
دریا شده، تا شکسته مینای حباب
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۴۳
هرکس که کند از تو تمنای گلاب
بر چهره خود آب زند جای گلاب
پیداست که ظرف شیشه‌ای چند بود
این چشمه آب است، نه مینای گلاب
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۵۵
برگ از طوبی به کوشش باد نریخت
اختر به زمین ز سنگ بیداد نریخت
نگرفت هنر ز مرد، بیداد زمان
جوهر به گداختن ز فولاد نریخت
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۶۲
مجنون تو رسوای جهان دگرست
افشاگر این راز، زبان دگرست
ژولیدگی مو نبرد عیب خرد
دیوانه عشق را نشان دگر است
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۸۲
...........
...........ست
تا سرزده از شمع چنین بی‌ادبی
پروانه ز عشق شمع وا سوخته است
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۱۵۷
آن گل که وفای بلبلانش حالی‌ست
در پرسش ما قرین فارغ‌بالی‌ست
صد مجلس داشت با حریفان همه شب
یک بار نگفت جای قدسی خالی‌ست
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۳۸
بی یاری اکسیر، مِسَت زر نشود
هرچند کنی سعی، میسر نشود
محتاج هواداری پیرست مرید
بی فیض سحاب، قطره گوهر نشود
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۵۷
در معرکه مردی که ازو کار آید
با شیر نرش پنجه‌زدن عار آید
آن را که هراسی به دل از رهگذری‌ست
نقش پی مور، در نظر مار آید
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۷۱
آن را که بود درخور افسر چو گهر
سر بی کله است یا کلاهش بی سر
دایم گردون دهد خسیسان را فر
بر تاج خروس پر نه و دم همه پر
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۷۳
در کوی مجاز هرکه شد راهسپر
کی خواری و عزت کندش هیچ اثر
بیچاره ستور، نعل بر پا خواهد
از آهن و زر بودن نعلش چه خبر
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۴۴۵
پیدا بود از اشک فروهشته شمع
کز تخم شرر چه بر دهد کشته شمع
آویخته شد بر سر بازار ز دار
شد پنبه حلاج مگر رشته شمع
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۵۲۸
هرچند جهد برق حوادث ز کمین
یا فتنه کشد ز هر طرف خنجر کین
گردون نکند فیض‌رسان را پامال
صدپاره شود ابر و نیفتد به زمین
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۶۴۵
با حرص و هوا، کی بود روزبهی؟
محفوظ نگردی، از هوا تا نرهی
از نفس بد ایمنی به ترک هوس است
خود را نزند موش به انبان تهی
کمال خجندی : مقطعات
شمارهٔ ۸
خادمی نااهل خوارزمی که باد
هر دو دندانش شکسته همچو دست
کوزه کز لطف آبش می چکد
تا شکسته تشنگی ما شکست
کمال خجندی : مقطعات
شمارهٔ ۱۴
سوال کرد یکی از علای دین گلکار
که تو غلام نئی روی تو سیاه چراست
جواب داد که هر موریی که میسازیم
چو آتشی بکنی دود آن بجانب ماست
سیاه رویی من عارضی است اصلی نیست
سیاه رویی بنده ز دود موریهاست
کمال خجندی : مقطعات
شمارهٔ ۶۲
کسی کز عشق دولتمند گردد
بیفزاید هزاران اعتبارش
نه بینی کو تعتش بلبل مست
یکی مرغیست و میخوانی هزارش
کمال خجندی : مقطعات
شمارهٔ ۷۴
موریئی کان علا دین سازد
گر کشد رود باشد امر محال
چاره آن ز پیر بنایی
رفت شرمنده و بکرد سوال
پیر گفتا منت دهم تعلیم
گر نگیرد طبیعت تو ملال
گفت موری همه کس را
بی گلو کار کرده ام همه سال
کمال خجندی : مقطعات
شمارهٔ ۸۳
با اکبر مسگر به دکان گفتم من
زانگشت سیه شد به تنت پیراهن
گفتا که ز عشق روی احمد سوخت
بر آتش دل پیرهن پاره من