هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از پرورش نهال دوستی و عشق در خون و اشک خود سخن می‌گوید. او تأکید می‌کند که این نهال با رنج و فداکاری رشد کرده و با عشق‌های افسانه‌ای مانند فرهاد و مجنون مقایسه می‌شود. شاعر همچنین از تلاش خود برای پرورش گلستان محبت و قدردانی از زیبایی‌های معنوی سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و استعاره‌های پیچیده است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی ادبی نیاز دارد. همچنین، برخی از اشارات به داستان‌های عاشقانه‌ی قدیمی مانند فرهاد و مجنون ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامفهوم باشد.

شمارهٔ ۳۹۸

نهال دوستی را ریشه در خون پرورش دادم
بچش نوباوه باغم، ببین چون پرورش دادم

به غیر از پاره دل نیست دربار سرشک من
چه باشد بهره تخمی که در خون پرورش دادم

به اشک گرم من، در نوبت مجنون پر از گل بود
گلستان محبت را نه اکنون پرورش دادم

نشد چون بذل دونان، قابل نشو و نما هرگز
نهال بخت خود را از حد افزون پرورش دادم

پی تمهید رسوایی، نهال مهر خوبان را
به آب و خاک صد فرهاد و مجنون پرورش دادم

دماغم تا شود شایسته بوی بتان، قدسی
مشام خود چو گل ز اندازه بیرون پرورش دادم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۹۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۹۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.