عبارات مورد جستجو در ۱۰۶۳ گوهر پیدا شد:
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۲۸۶
گر صبر کنی پردهٔ صبرت بدریم
ور خواب روی خواب ز چشمت ببریم
گر کوه شوی در آتشت بگدازیم
ور بحر شوی تمام آبت بخوریم
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۳۸۸
از حاصل کار این جهانی کردن
میکن ز بهی آنچه توانی کردن
زیرا همه عمرت بدمی موقوفست
پیداست به یک دم چه توانی کردن
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۳۹۲
امروز مراست روز میدان منشین
میتاز چو گوی پیش چوگان منشین
مردی بنمای و همچو حیران منشین
امروز قیامت است ای جان منشین
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۴۴۲
پالوده شوی در طلب پالودن
فرسوده شوید در هوس فرسودن
تا لذت پالودنتان شرح دهد
ور نیست چگونه هست خواهد بودن
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۴۵۷
حرص و حسد و کینه ز دل بیرون کن
خوی بدو اندیشه تو دیگرگون کن
انکار زیان تست زو کمتر گیر
اقرار ترا سود دهد افزون کن
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۴۹۷
گر دست بشد ز کار پائی می‌زن
ور پای نماند هم نوایی می‌زن
گر نیست ترا به عقل رایی می‌زن
حاصل هر دم، دم وفائی می‌زن
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۵۰۵
ما زیبائیم خویش را زیبا کن
خوبا ما کن ز دیگران خو واکن
ور میخواهی که کان گوهر باشی
دل را بگشای و سینه را دریا کن
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۵۱۹
هر روز خوش است منزلی بسپردن
چون آب روان و فارغ از افسردن
دی رفت و حدیث دی چو دی هم بگذشت
امروز حدیث تازه باید کردن
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۵۵۸
بر آتش چو دیک تو خود را میجو
می‌جوش تو خودبخود مرو بر هر سو
مقصود تو گوهر است بشتاب و بجو
زو جوش کنی کن بسوی گوهر زو
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۵۹۰
هرچند در این هوس بسی باشی تو
بیقدر تو همچون مگسی باشی تو
زنهار مباش هیچکس تا برهی
آخر که تو باشی که کسی باشی تو
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۶۲۱
جانیست غذای او غم و اندیشه
جانی دگر است همچو شیر بیشه
اندیشه چو تیشه است گزافه مندیش
هان تا نزنی تو پای خود را تیشه
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۶۴۹
هر چند در این پرده اسیرید همه
زین پرده برون روید امیرید همه
آن آب حیات خلق را می‌گوید
بر ساحل جوی ما بمیرید همه
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۷۸۴
با قلاشان چو رد نهادی پائی
در عشق چو پخت جان تو سودائی
رنجه مشو و به هیچ جائی مگریز
میدان که از این سپس نگنجی جائی
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۸۰۰
بر کار گذشته بین که حسرت نخوری
صوفی باشی و نام ماضی نبری
ابن‌الوقتی، جوانی و وقت بری
تا فوت نگردد این دم ما حضری
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۸۱۵
تا در طلب گوهر کانی کانی
تا در هوس لقمهٔ نانی نانی
این نکتهٔ رمز اگر بدانی دانی
هر چیزی که در جستن آنی آنی
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۸۴۶
خواهی که در این زمانه فردی گردی
یا در ره دین صاحب دردی گردی
این را به جز از صحبت مردان مطلب
مردی گردی چو گرد مردی گردی
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۹۴۴
کی پست شود آنکه بلندش تو کنی
شادان بود آنجا که نژندش تو کنی
گردون سرافراشته صد بوسه زند
هر روز بر آن پای که بندش تو کنی
پروین اعتصامی : مثنویات، تمثیلات و مقطعات
قطعه
بی رنج، زین پیاله کسی می نمی‌خورد
بی دود، زین تنور بکس نان نمیدهند
تیمار کار خویش تو خودخور، که دیگران
هرگز برای جرم تو، تاوان نمیدهند
پروین اعتصامی : مثنویات، تمثیلات و مقطعات
بیت
بکوش و دانشی آموز و پرتوی افکن
که فرصتی که ترا داده‌اند، بی بدل است
ابوسعید ابوالخیر : ابیات پراکنده
تکه ۳
کار چون بسته شود بگشایدا
وز پس هر غم طرب افزایدا