عبارات مورد جستجو در ۲۴۳۴۸ گوهر پیدا شد:
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۱۷۲ - الرّضا و التّسلیم
با دادهٔ حق اگر تو راضی باشی
از همچو خودی کی متقاضی باشی
راضی شو و خوش باش که یک هفته دگر
مستقبلی آید که تو ماضی باشی
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۱۷۳ - الرّضا و التّسلیم
آن کس که به بندگی قرارش باشد
با چون و چرای او چه کارش باشد
گر بنده ای اختیار در باقی کن
آن خواجه بود که اختیارش باشد
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۱۷۹ - الاسرار
در خود نگر ار نئی تو واقف زجهان
و اندر تن خود بین همه پیدا و نهان
گر زانک نمی رسد یقینت به گمان
پس خواندن علمها چه سود و چه زیان
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۲۰۰ - الاسرار
زنهار به گفت و گوی [منشین به] او باش
غافل منشین و گم مکن عمر به لاش
خواهی که شود بر تو همه سرّی فاش
با خود می باش و با خود البتّه مباش
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۲۰۴ - العرفان
از بهر شناختن نکو کن خود را
زیرا که سزا نکو بود نیکو را
بس نادره رسمی است که در راه طلب
تا بی تو نباشی نشناسی او را
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۲۰۷ - القضا و القدر
کار قدر از چون و چرا بیرون است
چونی و چرایی زصفا بیرون است
آن کس که به یک حرف زما برگردد
خطّش در کش کز خط ما بیرون است
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۲۰۹ - القضا و القدر
نیکی و بدی که در نهاد بشر است
شادی و غمی که در قضا و قدر است
با چرخ مکن حواله کاندر ره دین
چرخ از تو هزار بار سرگشته تر است
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۲۱۲ - القضا و القدر
تا در نرسد وعدهٔ هر کار که هست
سودت نکند یاری هر یار که هست
تقدیر به هر قضاءِ ناچار که هست
در خواب کند هر دل بیدار که هست
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۲۱۶ - القضا و القدر
هر چند که عقل داری و دیده و هوش
ایمن مشو و به دیگران پرده بپوش
کانجا که قضا بر تو کمین بگشاید
نه دیده به کار آیدت آنجا و نه گوش
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۲۱۷ - القضا و القدر
محکوم قضا که بنده خوانند او را
بر بالش شرع کی نشانند او را
گر چرخ به کام تو نگردد بمرنج
کاو نیز چنان رود که رانند او را
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۲۲۱ - القضا و القدر
شمشیر فلک پاره کند جوشنها
پیکان قضا تیره کند روشنها
زنهار به مرگ دیگران شاد مشو
دودی است برآید زهمه روزنها
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۲۲۶ - التّقدیر
حکمی که ازو چاره نباشد پرهیز
فرموده و امر کرده از وی بگریز
وانگه به میان امر و نهیش عاجز
درمانده جهانیان که کژدار و مریز
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۲۲۷ - التّقدیر
ای دل اگرت هست خرد راهنما
در هر سوری که آیدت بیش نما
ساکن شو و بر مطپ که هرگز نشود
تدبیر من و تو دفع تقدیر خدا
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۲۲۹ - الخوف
آن راهزنان که راه ناگه بزنند
ره بر دل مردمان آگه بزنند
راهی دورست و رهزنان بسیارند
می ترسم از آنک بر تو این ره بزنند
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۲۳۶ - الخوف
او را که همه ملک جهان بس نبود
می دان به یقین کز هرِ خس نبود
کوته نظری مکن سخن کوته کن
معشوق جهان عاشق هر کس نبود
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۲۳۹ - الخوف
تا رهبر تو طبع بدآموز بود
بخت تو مپندار که پیروز بود
تو خفته به عیش و شب عمرت کوتاه
ترسم که چو بیدار شوی روز بود
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۲۴۱ - الخوف
بردار نظر زدیگران تا خود باش
وز مکر خدا حذر کن و با خود باش
ور زانک نجات آخرت می طلبی
تو نیک شو و جمله جهان گو بد باش
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۲۴۴ - الخوف
تا ظن نبری کز آن جهان می ترسم
وز مردن وز کندن جان می ترسم
چون مرگ حقیقت است چرا ترسم ازو
من نیک نزیستم از آن می ترسم
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۲۴۹ - الرجاء
آنجا سخنی زهر نوایی نخرند
بی حاصلیی زهر گدایی نخرند
نومید مشو بهر چه داری پیش آی
کانجا همه چیزی به بهایی نخرند
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۲۵۳ - الرجاء
بی ذل کسی به پادشایی نرسد
هرگز به دُرست مومیایی نرسد
گر رهرو را به فعل خود وادارند
پس کَس به مقام پیشوایی نرسد