عبارات مورد جستجو در ۲۴۳۴۸ گوهر پیدا شد:
اوحدالدین کرمانی : الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید
شمارهٔ ۲۸۰
گر عمر بود تو را فزون از پانصد
افسانه شوی عاقبت از روی خرد
باری چو فسانه می شوی ای بخرد
افسانهٔ نیک شو نه افسانهٔ بد
اوحدالدین کرمانی : الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید
شمارهٔ ۲۸۱
زین سان که مراست از تو در سینه سرور
می ترسم از آنک خواجه گردد مغرور
مغرور مشو که شاهد ما معنی است
نزدیک میا تا نکنی صورت دور
اوحدالدین کرمانی : الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید
شمارهٔ ۲۸۲
ای دل نفس تو می شمارند آخر
بنگر که رقیبان به چه کارند آخر
عالم باغی است و خلق مانند گلند
گلها همه یک بوی ندارند آخر
اوحدالدین کرمانی : الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید
شمارهٔ ۲۸۴
ای دل مطلب رخ جهان آرایش
زنهار منه پای تو در دریایش
گر پات فرو شود، که دستت گیرد؟
ور دست درآورد، که دارد پایش؟
اوحدالدین کرمانی : الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید
شمارهٔ ۲۸۷
هر چیز که او گفت چنان است همه
آن است یقین دگر گمان است همه
این قدر یقین بدان که هر سود که هست
گر نیست سزای او زیان است همه
اوحدالدین کرمانی : الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید
شمارهٔ ۲۸۸
زنهار مگو که رهروان نیز نیند
یا همنفسان بی نشان نیز نیند
زین گونه که تو محرم اسرار نئی
پنداشته ای که دیگران نیز نیند
اوحدالدین کرمانی : الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید
شمارهٔ ۲۹۰
هر لقمه که آلوده بود قی به از آن
بی خود به تواضع آردت می به از آن
نیکی و غرور دور دارد زخدای
بد بودن و اعتراف در پی به از آن
اوحدالدین کرمانی : الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات
شمارهٔ ۲
آن باش که دلها به تو مایل گردد
تا هرچ بداست از تو زایل گردد
اوصاف ذمیمه را زخود بیرون کن
تا روح تو در جسم تو کامل گردد
اوحدالدین کرمانی : الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات
شمارهٔ ۳
مرد آن نبود که ظاهر آرای بود
تا در دل و جان مردمش جای بود
مردانه درآی و باطن آرایی کن
کآن زن باشد که ظاهر آرای بود
اوحدالدین کرمانی : الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات
شمارهٔ ۷
تا ظن نبری که خوی دد نیست مرا
یا آلت جنگ یک دو صد نیست مرا
بد زآن نکنم که بد کنم بد باشد
واین عادت بد که نیست بد نیست مرا
اوحدالدین کرمانی : الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات
شمارهٔ ۸
یا در راه او به جان طلب معنی را
یا کم بکن از سر زبان دعوی را
خراز پی آن است که بار تو کشد
تا چاکر خر کنی چرا عیسی را
اوحدالدین کرمانی : الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات
شمارهٔ ۱۲
چون می دانی که بودنیها بوده است
این پرده دریدن کسان بیهوده است
فی الجمله هر آن کسی که او پاک تر است
چون در نگری به چیزکی آلوده است
اوحدالدین کرمانی : الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات
شمارهٔ ۱۳
در حرف وجود جز خرد را مپسند
تا هست حریف نیک، بد را مپسند
خواهی که جهانیان تو را بپسندند
می باش پسندیده و خود را مپسند
اوحدالدین کرمانی : الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات
شمارهٔ ۱۴
آنها که مرا بنیک می پندارند
تخم سره را به جای بد می کارند
گر پرده ز روی کار من بردارند
در هیچ خرابه ای مرا نگذارند
اوحدالدین کرمانی : الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات
شمارهٔ ۱۶
دین داری را ز بت پرستی بشناس
هشیاری را اگر نه مستی بشناس
دانم که مرا نمی شناسی به یقین
باری خود را چنانک هستی بشناس
اوحدالدین کرمانی : الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات
شمارهٔ ۱۷
فارغ منشین ز راه و اندر ره باش
غافل زتو نیست کردگار آگه باش
آن باش که هستی و جز آنگه باشی (؟)
لیکن تو بدان که چیستی آنگه باش
اوحدالدین کرمانی : الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات
شمارهٔ ۱۸
دی جرعه خور دُردکشان من بودم
در مجلسشان بدین نشان من بودم
گفتم که ببینم همه نیک و بدشان
چون نیک بدیدم بدشان من بودم
اوحدالدین کرمانی : الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات
شمارهٔ ۲۰
ای نیک نمای بد مسلمان که منم
وای کالبد فساد را جان که منم
هر جا که حدیث بد رود در عالم
آن من باشم تو نیز می دان که منم
اوحدالدین کرمانی : الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات
شمارهٔ ۲۱
جز بادهٔ نیستی دلا نوش مکن
جز سلسلهٔ نیاز در گوش مکن
روزی که به همت از فلک برگذری
بیچارگی خویش فراموش مکن
اوحدالدین کرمانی : الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات
شمارهٔ ۲۲
در درد اگر طالب درمانی تو
بیهوده چرا به درد درمانی تو
جز هست کننده هر چه هست است تویی
افسوس که قدر خود نمی دانی تو