عبارات مورد جستجو در ۲۴۳۴۸ گوهر پیدا شد:
اوحدالدین کرمانی : الباب الخامس: فی حسن العمل و ما یتضمّنه من المعانی ممّا اطلق علیه اسم الحسن
شمارهٔ ۲۸
بامدعیان چو آب و آتش مامیز
چون باد زخاک تا توانی برخیز
خواهی که چو خاک آب رویت نبرند
چون باد سبک مباش و چون آتش تیز
اوحدالدین کرمانی : الباب الخامس: فی حسن العمل و ما یتضمّنه من المعانی ممّا اطلق علیه اسم الحسن
شمارهٔ ۲۹
گر بر سر دریا نه سبک تر زخسی
دانم زچه در پی هوا و هوسی
خود را زهمه بیشترک می بینی
هر دم چو رسن تاب از آن باز پسی
اوحدالدین کرمانی : الباب الخامس: فی حسن العمل و ما یتضمّنه من المعانی ممّا اطلق علیه اسم الحسن
شمارهٔ ۳۰
هر زخم که بر سینهٔ غمناک آید
از تیغ زبانِ نفس ناپاک آید
آب سخن است آنک بدو دل شویند
دل پاک بود اگر سخن پاک آید
اوحدالدین کرمانی : الباب الخامس: فی حسن العمل و ما یتضمّنه من المعانی ممّا اطلق علیه اسم الحسن
شمارهٔ ۳۱
ای دل باید که تو جفاکش باشی
خاک پی خلق را تو مفرش باشی
در وقت خوشی هم کسی خوش باشد
باید که به وقت ناخوشی خوش باشی
اوحدالدین کرمانی : الباب الخامس: فی حسن العمل و ما یتضمّنه من المعانی ممّا اطلق علیه اسم الحسن
شمارهٔ ۳۲
هر کاو به جمال سروری مشتاق است
سرمایهٔ او مکارم الاخلاق است
استحقاقی است سروری را بر او
مردم داری دلیل استحقاق است
اوحدالدین کرمانی : الباب الخامس: فی حسن العمل و ما یتضمّنه من المعانی ممّا اطلق علیه اسم الحسن
شمارهٔ ۳۳
در خوی خوش است عیش خوش کز جان است
ور عیشی هست غیر ازین سرد آن است
با بدخویی تو را جهان تنگ آید
خو خوش کن و چشم سوزنی میدان است
اوحدالدین کرمانی : الباب الخامس: فی حسن العمل و ما یتضمّنه من المعانی ممّا اطلق علیه اسم الحسن
شمارهٔ ۳۴
خوی خوش تو بهار و باغ تو بس است
علم و عملت چشم و چراغ تو بس است
ور زانک نعوذ بالله این وصف تو نیست
محرومی ازین صفات داغ تو بس است
اوحدالدین کرمانی : الباب الخامس: فی حسن العمل و ما یتضمّنه من المعانی ممّا اطلق علیه اسم الحسن
شمارهٔ ۳۵
تا ظن نبری که شاهدی روی خوش است
یا راحت جان عاشقان بوی خوش است
گر می خواهی عیش خوش اندر دو جهان
خوشخویی کن که عیش خوشخوی خوش است
اوحدالدین کرمانی : الباب الخامس: فی حسن العمل و ما یتضمّنه من المعانی ممّا اطلق علیه اسم الحسن
شمارهٔ ۳۶
گر قرب خدا می طلبی خوش خو باش
وندر حق جمله خلق نیکو گو باش
خواهی که چو صبح صادق القول شوی
خورشید صفت با همه کس یک رو باش
اوحدالدین کرمانی : الباب الخامس: فی حسن العمل و ما یتضمّنه من المعانی ممّا اطلق علیه اسم الحسن
شمارهٔ ۳۷
نفس تو و خوی بد اگر برگردد
مقصود دو عالمت میسّر گردد
هرگه که تو آفتاب گردی به صفت
از نور تو سنگ لعل و گوهر گردد
اوحدالدین کرمانی : الباب الخامس: فی حسن العمل و ما یتضمّنه من المعانی ممّا اطلق علیه اسم الحسن
شمارهٔ ۳۸
در مهرهٔ عشق باختن با دگران
چون شیر و شکر گداختن با دگران
بدخویی چیست؟ جمله خود را بودن
خوش خویی چیست؟ ساختن با دگران
اوحدالدین کرمانی : الباب الخامس: فی حسن العمل و ما یتضمّنه من المعانی ممّا اطلق علیه اسم الحسن
شمارهٔ ۳۹
ای دوست اگر بهشت را داری دوست
یک نکته بیاموز که آن سخت نکوست
خلق خوش تو تو را رساند به بهشت
تنگی و فراخی بهشت تو ازوست
اوحدالدین کرمانی : الباب الخامس: فی حسن العمل و ما یتضمّنه من المعانی ممّا اطلق علیه اسم الحسن
شمارهٔ ۴۱
او را خواهی دل به غمش یکتو کن
از بد ببُر و هر چه کنی نیکو کن
خواهی که طریق نیکخویان ورزی
با خوی بد رفیق بدخو خو کن
اوحدالدین کرمانی : الباب الخامس: فی حسن العمل و ما یتضمّنه من المعانی ممّا اطلق علیه اسم الحسن
شمارهٔ ۴۳
هر چند مرا قصد سلامت باشد
در من زهمه خلق ملامت باشد
هر یک به هزار فعل بد مشغولند
گر من نظری کنم قیامت باشد
اوحدالدین کرمانی : الباب الخامس: فی حسن العمل و ما یتضمّنه من المعانی ممّا اطلق علیه اسم الحسن
شمارهٔ ۴۴
هرگه که نظر از سر سودات افتد
لابد حرکتهات نه برجات افتد
چون تو زسر شهوت خود پرهیزی
هر جای که شاهدی است درپات افتد
اوحدالدین کرمانی : الباب الخامس: فی حسن العمل و ما یتضمّنه من المعانی ممّا اطلق علیه اسم الحسن
شمارهٔ ۴۶
اندر ره عشق هر که دارد گذری
با خود نکند به هیچ وجهی نظری
گر هرچه به شهوت است آن عشق بود
پس عاشق صادق است هر گاو و خری
اوحدالدین کرمانی : الباب الخامس: فی حسن العمل و ما یتضمّنه من المعانی ممّا اطلق علیه اسم الحسن
شمارهٔ ۴۷
ای رای تو مردمی و احسان کردن
خوی تو مراعات غریبان کردن
مهمان جمال تست جان و دل من
عیبی نبود خدمت مهمان کردن
اوحدالدین کرمانی : الباب الخامس: فی حسن العمل و ما یتضمّنه من المعانی ممّا اطلق علیه اسم الحسن
شمارهٔ ۴۸
زان پیش که من شیفته رسوا گردم
وندر مجلس چو نقل رسوا گردم
گر بر دل جمع زحمتی هست زمن
هرچند که جا خوش است تا واگردم
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۱۰
گر بر سر آنی که روی راه صواب
این راه دروغ نیست خود را دریاب
تا درخور و خوابی تو دم از عشق مزن
در عشق نه خور گنجد البته نه خواب
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۱۴
هر چند که عشق سخت نیکوکار است
این است خلل که طبع بدکردار است
گر شهوت را تو عشق خوانی غلطی
از شهوت تا به عشق ره بسیار است