عبارات مورد جستجو در ۲۴۳۴۸ گوهر پیدا شد:
اوحدالدین کرمانی : رباعیات الحاقی
شمارهٔ ۳
آن کس که بنا نهاد این ایوان را
و این طاق روان گنبد گردان را
انگشت شکر در دهن کس ننهاد
تا باز نکرد زهر قاتل آن را
اوحدالدین کرمانی : رباعیات الحاقی
شمارهٔ ۵
آن را که زبان و سینه یکتاست کجاست
بر شرع وفا و سیرت راست کجاست
آن چشم که عیب دیگران بیند هست
چشمی که به عیب خویش بیناست کجاست
اوحدالدین کرمانی : رباعیات الحاقی
شمارهٔ ۶
چون تیر اجل رسد سپرها هیچ است
این محتشمی و زور و زرها هیچ است
تا بتوانی دست ز نیکی بمدار
نیکی آن است که نیک است دگرها هیچ است
اوحدالدین کرمانی : رباعیات الحاقی
شمارهٔ ۱۶
دل را خطری نیست سخن در جان است
جان افشانم که وقت جان افشان است
مرد ارچه به کار خویش سرگردان است
هم چارهٔ کار ازو بود گردانست
اوحدالدین کرمانی : رباعیات الحاقی
شمارهٔ ۱۷
[چندین مخور افسوس] که نتوان دانست
می باش به ناموس که نتوان دانست
خالی شو و از سر تکلّف برخیز
پای همه می بوس که نتوان دانست
اوحدالدین کرمانی : رباعیات الحاقی
شمارهٔ ۱۸
امروز که یار من مرا مهمان است
بخشیدن جان و دل مرا فرمان است
نامرد بود که او نسازد با کس
آن کس که بساخت با همه مرد آن است
اوحدالدین کرمانی : رباعیات الحاقی
شمارهٔ ۳۱
از صدق دل مرده جهان بین گردد
مر صادق را کار به آیین گردد
صدق اریابی به هر بهاییش بخر
کان سرّ است که کفر از او دین گردد
اوحدالدین کرمانی : رباعیات الحاقی
شمارهٔ ۴۹
آن شاه که او ملک تواند بخشید
جز اشرف دین ملک که داند بخشید
شاهی که به سهو می ببخشد شهری
از بهر خدا دهی تواند بخشید
اوحدالدین کرمانی : رباعیات الحاقی
شمارهٔ ۵۲
گر بنگ خوری ای به رخ خوبان، خور
بنیوش چنان که گویمت زان سان خور
بسیار مخور، فاش مکن، ورد مساز
اندک خور و گه گاه خور و پنهان خور
اوحدالدین کرمانی : رباعیات الحاقی
شمارهٔ ۵۳
از خوان زمانه نیم نانی کم گیر
چون مایه بود سود و زیانی کم گیر
تا کی گویی حشمت اربل مگذار
ای هیچ ندیده کُرد خوانی کم گیر
اوحدالدین کرمانی : رباعیات الحاقی
شمارهٔ ۵۴
با دل گفتم صحبت شاهی کم گیر
چون سر بنهاده ای کلاهی کم گیر
دل گفت تو خوش باش که من آزادم
کردی دیکی و خانقاهی کم گیر
اوحدالدین کرمانی : رباعیات الحاقی
شمارهٔ ۵۸
خود را به هوس مدار در پای دریغ
ترسم که شوی غرقه به دریای دریغ
فرمان برو بر دریغ مگذار جهان
زان پیش که سودت نکند وای دریغ
اوحدالدین کرمانی : رباعیات الحاقی
شمارهٔ ۶۸
بر سینه زنان از هوس و جامه دران
چون شیفتگان جامه به هر جا مدران
رخساره به خون دیده می شوی ولیک
مگذار که آلوده شود جامه در آن
اوحدالدین کرمانی : رباعیات الحاقی
شمارهٔ ۷۰
ای دل به در دوست تولّا می کن
از دور به درگهش تمنّا می کن
نومید مشو از در او باز نگرد
در می زن و سر نیز تقاضا می کن
اوحدالدین کرمانی : رباعیات الحاقی
شمارهٔ ۸۱
مجروحان را دوا و مرهم تو دهی
محرومان را ملک مسلّم تو دهی
از تو کششی هست یقین می دانم
تقصیر زکوشش است آن هم تو دهی
اوحدالدین کرمانی : رباعیات الحاقی
شمارهٔ ۸۲
انصاف بده «اوحد» اگر مرد رهی
تا کی باشی حریص را همچو رهی
خاک در بی نیاز اگر دریابی
بر تارک آرزو بنه تا برهی
اوحدالدین کرمانی : اشعار و قطعات پراکندهٔ دیگر
شمارهٔ ۳
مهتری باش و هرچه خواهی کن
نه بزرگی به مادر و پدر است
نافهٔ مشک را ببین به مَثَل
کاین مثالی بزرگ و معتبر است
کاو زآهو گرفت عزّ و شرف
تا به بوی لطیف مشتهر است
اوحدالدین کرمانی : اشعار و قطعات پراکندهٔ دیگر
شمارهٔ ۵
اگر به حضرت عالی نمی شوم چاکر
نه آنک بهتر از آن مأمنی تواند بود
ولیک خاک جناب تو درگذشت از آن
نصیب دیدهٔ همچون منی تواند بود
اوحدالدین کرمانی : اشعار و قطعات پراکندهٔ دیگر
شمارهٔ ۷
به شرط آنکه هر کاو مست گردد
شود زاین تابخانه تا به خانه
وگر او با حریفی مست خسبد
گناه خود زخود داند زمانه
اوحدالدین کرمانی : اشعار و قطعات پراکندهٔ دیگر
شمارهٔ ۹
ما تو را حرمتی اگر داریم
نه زاندیشه ای است یا بیمی
یا زمال تو، گر بسی داری
چشم داریم بر زر و سیمی
لیک از روی مزد می خواهیم
که تو را می کنیم تعظیمی
همه ریشت به کوه ما گفتیم
چون تو در خشم می شوی نیمی