عبارات مورد جستجو در ۲۳۵۹۳ گوهر پیدا شد:
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۱۲
گفتم بدل ار چه وقت گفتار نبود
در پاش فکندی سرو او یار نبود
دل گفت که گر جان رود اندر سر او
غم نیست هر آنچه رفته انگار نبود
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۱۴
رفتند و رویم و هر که آید برود
هر چیز که شاید و نشاید برود
دانم چو نباید آنچ با تو نبود
آنهم که ببایدت نپاید برود
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۱۵
نیک و بد این جهان فانی گذرد
و اندوه و نشاط و شادمانی گذرد
المنه لله که جهان هست چنانک
هر گونه که او را گذرانی گذرد
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۱۶
زان پیش که این گنبد دوار نبود
و اندر دو سرا ز خلق دیار نبود
بر نقد تو سکه بدو نیک زدند
خوشباش هر آنچه رفت انگار نبود
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۱۷
شادانکه غم زمانه بر دل ننهاد
و اندیشه آب و محنت گل ننهاد
در تربیت عمارت دل کوشید
وین قاعده جز مردم مقبل ننهاد
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۱۹
هر کو بخرد نیک ز بد بشناسند
خار از گل و اطلس ز نمد بشناسد
باید که بکونین فرو نارد سر
واینش رسد ار قیمت خود بشناسد
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۲۴
هر نقش که از پرده فلک بنماید
شب جمله مرا شعبده بر میآید
فرقی که میان او و لعبت باز است
آنستکه این دیر ترک میپاید
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۳۰
گویند هنر مایه اقبال بود
دانش سبب حل هر اشکال بود
من تجربه کردم از هنر نان خوردن
برداشتن آب به غربال بود
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۳۴
در عالم توحید کسی راه برد
کو راه بنور دل آگاه برد
از خویش برون آید و گوید همه اوست
گر کرد چنین راه بالله برد
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۳۵
نو مذهبگان که بی یقینی چندند
سرگشته و برگشته ز دینی چندند
سنت شده از دست و امامی نشده
نه این و نه آن مذبذ بینی چندند
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۳۷
هر شاه و گدا که رخ نماید برود
هر نیک و بدی که پیشت آید برود
چون شادی وقت پایداری ننمود
گر هست غم آن نیز نپاید برود
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۴۰
هر کو ز طریقه ددی دور بود
باید که همیشه از بدی دور بود
هر چیز که بی سؤال خواهی دانست
پرسیدن آن ز بخردی دور بود
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۴۵
هر چند که عمرم نه بسامان گذرد
سهلست که عاقبت بهر سان گذرد
چون در دل من شادی و غم هر دو یکیست
دشوار زما نه بر من آسان گذرد
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۴۷
هر چیز کزو هستی تو پیدا شد
هم اوست که گه خامش و گه گویا شد
چون آب که شد ابر و ز دریا برخاست
شد قطره و قطره باز با دریا شد
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۵۴
از حق بود انچ هست بر مومن و گبر
روشن شود این نکته ترا نیز بصبر
از ابر جدا همی شود قطره ولیک
چون در نگری یکی بود قطره و ابر
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۵۵
ایدل غم نا آمده زنهار مخور
وانغم که گذشت از تو هم زو بگذر
سر رشته وقت خویش از دست مده
کینست و جزین نیست جهان هیچ دگر
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۵۶
ایدل اگرت مال شد از دست بدر
باکی نبود چو میرود عمر بسر
گیرم بزر و نقره چو قارون شده ئی
چون عمر نباشد چه کنی نقره و رز
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۵۷
ای از فلکت سهم سعادت شده تیر
وی از قلمت فایده ها یافته تیر
از حکم تو هر که سرکشد خوشه صفت
هر موی که روید از تنش باشد تیر
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۶۵
چون یافت تن از خلعت شه زینت و فر
نیکو سخنی گفت درینمعنی سر
گفتا که زبان مدح چون من دارم
پس خلعت سر ز تن بود واجبتر
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۶۹
تدبیر تو چون باز ندارد تقدیر
میرو ره تقدیر نه راه تدبیر
خواهی که رهی بدین و دنیات زبد
در شرع گریز و گوشه مسجد گیر