عبارات مورد جستجو در ۲۴۳۴۸ گوهر پیدا شد:
سعیدا : رباعیات
شمارهٔ ۵۷
فانیست جهان در او بقا کی باشد؟
خاکی است جهان در او صفا کی باشد؟
جاری نشود ذکر در آن دل که هواست
بر قلب دغل، سکه روا کی باشد؟
سعیدا : رباعیات
شمارهٔ ۶۰
فردا که ز مشکلات حل می طلبند
کی از تو ترانه و غزل می طلبند؟
آوازه فکنده ای که کار آسان است
اینها [همه ] قول است عمل می طلبند
سعیدا : رباعیات
شمارهٔ ۶۵
قومی با خویش اعتباری دارند
با خلق ز کبر، گیر و داری دارند
خوشحال کسانی که به هر حال به دست
یا جام شراب یا نگاری دارند
سعیدا : رباعیات
شمارهٔ ۶۶
گیرم که جهان را به کمندی گیرند
هر دم سر راه مستمندی گیرند
از این همه گیرایهٔ شان آن بهتر
بینند قبور را و پندی گیرند
سعیدا : رباعیات
شمارهٔ ۶۸
آنان که به علم خویش مغرورانند
هر یک به مثل نادرهٔ دورانند
نی ز آن سان آنچه خود می دانند
یک کف خاکی و قطره ای بارانند
سعیدا : رباعیات
شمارهٔ ۷۲
آنان که یکی هزار افسانه کنند
اثبات خود و فنای بیگانه کنند
تنبورهٔ عقل خویش با هر که رسند
چندان بنوازند که دیوانه کنند
سعیدا : رباعیات
شمارهٔ ۷۳
درویش که با قناعت و صبر بود
در چشم جهانیان به از بدر بود
خار از سبکی خوار و پریشان گشته
از تمکینش گهر گرانقدر بود
سعیدا : رباعیات
شمارهٔ ۷۸
تا جسم مکدرت همه جان نشود
خورشید معانی تو تابان نشود
صاحب نظران جای به پهلو ندهند
تا جوهر شمشیر نمایان نشود
سعیدا : رباعیات
شمارهٔ ۷۹
تا از میلی دلت گریزان نشود
هرگز راهی تو را به جانان نشود
خواهی که دو خانه را عمارت سازی
تا بر سر این مقیدی، آن نشود
سعیدا : رباعیات
شمارهٔ ۸۰
کوه غم یار کندن آسان نشود
تا تیشهٔ طبع نفس، سوهان نشود
در قلهٔ قاف عشق دل جا نکند
تا صاف تر از لعل بدخشان نشود
سعیدا : رباعیات
شمارهٔ ۸۱
از ذکر زبان، انس به جانان نشود
بی جاذبهٔ کس صاحب عرفان نشود
حلوا گویی دهان نگردد شیرین
از حق گفتن کسی خدا دان نشود
سعیدا : رباعیات
شمارهٔ ۸۴
ای هرزه درا ناله و افغان بگذار
تا دم نزنی دگر دل و جان بگذار
آخر ز تو می برند مشکل همه چیز
پس خود برخیز و بر خود آسان بگذار
سعیدا : رباعیات
شمارهٔ ۸۸
بسیار به بر و بحر کردیم سفر
یک چند قدم زدیم در کوه و کمر
تبعیت هر که را چو کردیم آخر
جز یاد خدا جمله عبث بود و ضرر
سعیدا : رباعیات
شمارهٔ ۹۴
لعنت بر نفس ما و بر کردارش
بر مطلب و بر مقاصد بسیارش
دایم به خدا خدا منم می گوید
کو مرد خدایی که برد بر دارش
سعیدا : رباعیات
شمارهٔ ۹۸
چون کرد ظهور، نور تابندهٔ دل
تو صاحب دل شدی و من بندهٔ دل
یارب به خیالات بد و نیک جهان
زنهار مرا مکن تو شرمندهٔ دل
سعیدا : رباعیات
شمارهٔ ۱۱۱
دنیا که وفایش و بقایش معلوم
دردش معلوم و هم دوایش معلوم
زنهار مشو کشتهٔ این بدحرکات
خونریزش معلوم و خونبهایش معلوم
سعیدا : رباعیات
شمارهٔ ۱۱۲
ما دلق ریای خویشتن سوخته ایم
تا طرز طریق فقر ‌آموخته ایم
نی توشهٔ امروز نه فردا داریم
چشم از دو جهان بر کرمش دوخته ایم
سعیدا : رباعیات
شمارهٔ ۱۱۳
تا مشعل دید عیب خامش کردیم
فکر بد و نیک را فرامش کردیم
ز آرایش دهر خوش نیامد چیزی
الا ز میانه خلق را خوش کردیم
سعیدا : رباعیات
شمارهٔ ۱۲۲
عرفان به خدا هیچ ندارند جهان
این حرف سبک نیست گران است گران
گر در دل کس شکست اینک میدان
ما گوی نشسته ایم باید چوگان
سعیدا : رباعیات
شمارهٔ ۱۲۷
زینهار که کارها به خود آسان کن
هر نیک و بدی که می کنی پنهان کن
یک چند برو پیروی جانان کن
و آن گاه ز پای تا سری خود جان کن