عبارات مورد جستجو در ۲۳۵۹۳ گوهر پیدا شد:
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۱۷۰
آن عیش نباشد که بود بربسته
دارد نفسی خوش، نفسی دل خسته
ای بی خبر از عشق بیا تا بینی
عیشی ز ازل تا به ابد پیوسته
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۱۹۳
خطّت که به حجّت کندش عقل هوس
حاشا که مزوّر بود آن خط بر کس
این تزکیه ای است عارضت را کامروز
تو شاهد عدلی و به خط حاکم و بس
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۱۹۸
درمان چه کنی اگر تو درمانی سوز
حاصل طلب ار طالب درمانی سوز
سوز است که ساز عالم است ای مسکین
تو سوخته نیستی کجا دانی سوز
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۲۱۳
جانم چو به چشم دل درو معنی دید
صورت دیدم ولیک دل معنی دید
دانی که چرا می نگرم در صورت
جز در صورت نمی توان معنی دید
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۲۱۴
در شهر ظریف و خوب روی ارچه بسی است
خوبی چو به معنی نبود شاهد نیست
تا ظن نبری که هست شاهد صورت
صورت همه زحمت است و شاهد معنی است
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۲۱۶
از صورت اگر چه طبع سرکش نشود
آن خود نبود که دل مشوّش نشود
سلطان و گدا و نیک و بد را دیدم
کس نیست که از صورت خوش خوش نشود
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۲۱۷
تو صورت و معنی به حقیقت بشناس
تا از ره شک نمانی اندر وسواس
شک نیست که آن صورت معنی است ولیک
هم صورت خوش خوش است کالناس لباس
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۲۱۸
بیهوده مدام در تک و تاز ممان
پیوسته اسیر شهوت و آز ممان
گیرم که به صورت تو به معنی نرسی
از عالم و معنی صور باز ممان
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۲۱۹
در صورت خوب دید باید معنی
کز صورت زشت خوب ناید معنی
معنی داراست صورت زشت ولی
چون خوب بود خوب نماید معنی
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۲۲۱
از مادر معنی چو نزاید معنی
ناچار به صورتی بزاید معنی
چون بی صورت دید نشاید معنی
صورت باید تا بنماید معنی
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۲۲۲
زان می نگرم به چشم سر در صورت
کز عالم معنی است اثر در صورت
این عالم صورت است و ما در صوریم
معنی نتوان دید مگر در صورت
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۲۳۲
امروز هر آن کسی که گل می بوید
با او به زبانِ حال گل می گوید
کز یار به هر جفا جدایی مَطلَب
کز خار به روزگار گل می روید
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۲۴۷
گر ماه شوی به جز محاقی نبود
ور زهره شوی جز احتراقی نبود
این صحبتها که در جهان می بینی
چون در نگری به جز فراقی نبود
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۲۵۷
سرمایهٔ عمر عاقلان یک نفس است
پس همنفسی جو که جهان یک نفس است
با همنفسی گر نفسی دست دهد
مجموع حساب عمر آن یک نفس است
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۲۶۰
اینها که زاسرار قدَر بی خبرند
بی هیچ بهانه دشمن یکدگرند
ما با همه شیوه ای بسازیم ولیک
چه سود که جمله خلق کوته نظرند
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۲۶۱
گل گفت چو رخت ما به صحرا فکنند
وز رنگ وجود بوی بر ما فکنند
وانگه چو منی دیر به دست آمده را
در شرط کرم هست که در پا فکنند
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۲۶۸
آن کس که برای فقر بربست کمر
در خویش بیاسود چو در آب شکر
کس را چه بود ز درد آن مرد خبر
هم درد دگر باشد و هم کاسه دگر
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۲۷۰
هر کاو رقمی زعقل بر دل بنگاشت
یک لحظه زعمر خویش ضایع نگذاشت
یا در طلب رضای یزدان کوشید
یا راحت تن گزید و ساغر برداشت
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۲۷۱
مقصود ز روزگار این یک نفس است
جویندهٔ این حدیث بسیار کس است
تذکیر مذکّران بی حاصل را
در خانه اگر کس است یک حرف بس است
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۲۷۳
گفتم که مگر تخم هوس کاشتنی است
معلومم شد که جمله بگذاشتنی است
بگذاشتنِی است ملک عالم یکسر
الّا عزّت که آن نگه داشتنی است