عبارات مورد جستجو در ۲۴۳۴۸ گوهر پیدا شد:
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۶۲
در بیشه دهر، شیر با دندان باش
هم پیشه پنجه هنرمندان باش
گر شام کند خار چمن خون به دلت
چون غنچه صبحدم دمی خندان باش
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۶۳
ای خامه راست رو حقیقت جو باش
با خوردن خون دل حقیقت گو باش
گر سر ببرندت ز حقیقت گوئی
با دشمن و دوست یک دل و یکرو باش
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۶۹
آن رند دغل بازگه با مکر و حیل
با لفظ قرارداد، می کرد جدل
دیدی که چسان عاقبت اندر مجلس
بگرفت قرارداد، ناطق به بغل
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۷۳
چندی ز هوس باده پرستی کردم
می خوردم و از غرور مستی کردم
چون پای امیدواریم خورد بسنگ
دیدم که عبث دراز دستی کردم
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۹۰
با دشمن و دوست گر شدی نرم چو موم
چون نقش نگین شوی مکن شرم چو موم
با خصم هماره باش سرسخت چو سنگ
با دوست همیشه باش دل نرم چو موم
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۹۵
عمریست که بر عاطفه مفتون شده ایم
از عالم کبر و کینه بیرون شده ایم
زانو زده در برابر کرسی عدل
تسلیم مقررات قانون شده ایم
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۱۶
باید ز کژی براستی میل کنیم
اصلاح کژی ز صدر تا ذیل کنیم
بدبختی اگر بود قویتر از سیل
با زور عموم دفع آن سیل کنیم
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۱۷
ما تکیه به قائدین ناشی نکنیم
وز مسلک خویشتن تحاشی نکنیم
چون بت شکنی مرام دیرینه ماست
این است که تازه بت تراشی نکنیم
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۱۸
ما یکسر مو به کس دوروئی نکنیم
با راست روان دروغگوئی نکنیم
چون پیش کنیم خورده گیری اما
با لحن درشت عیبجوئی نکنیم
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۲۱
ما قاعده متانت از کف ندهیم
ما گوش به گفتار مزخرف ندهیم
با پند صحیح رفقا گاه مثال
ما پاسخ هر ناقص و اجوف ندهیم
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۲۲
امروز به هر طریق ما راه رویم
آهسته و بی سروصدا راه رویم
تا باز به پای خود نیفتیم به چاه
از روی خرد دست و عصا راه رویم
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۲۳
با علم و عمل اگر مهیا نشویم
همدوش به مردمان دنیا نشویم
نادانی و بندگیست توأم به خدای
ما بنده شویم اگر که دانا نشویم
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۲۴
ما طعنه زن مقام مردی نشویم
چون باد اسیر هرزه گردی نشویم
اما نبود گناه در پیش عموم
گر معتقد قدرت فردی نشویم
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۲۶
با دولت نو رسم کهن می گویم
عیب دگران و خویشتن می گویم
نادیده ز خوب و بد نرانیم سخن
از دیده همیشه من سخن می گویم
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۲۹
ای دوست به دیوار کسی مشت مزن
دشمن چو شوی به شیر انگشت مزن
تا دست دهد حرف حساب خود را
با مردم روزگار بی پشت مزن
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۳۰
ای دل شکن آتش به دل تنگ مزن
بر شیشه ارباب وفا سنگ مزن
ای دوست بپشت گرمی دشمن خویش
بیهوده بروی دوستان چنگ مزن
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۳۱
یاری که کج و دوروست، شمشیرش کن
گر راست نشد نشانه تیرش کن
ور دشمن یک رنگ تو چون شیر بود
با رشته دوستی به زنجیرش کن
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۳۲
گر تکیه کنی بر دم شمشیر مکن
بی دغدغه بازی به دم شیر مکن
خواهی که شود طالع بیدارت یار
خوابی که ندیده ای تو تعبیر مکن
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۳۳
طوفان می نسیان از این نوش مکن
فحش عرب و حرف عجم گوش مکن
خواهی چو صلاح حال مستقبل را
ایام گذشته را فراموش مکن
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۳۴
هرگز دل کس را به عبث تنگ مکن
تا صلح شود به جنگ آهنگ مکن
هر چند که نیست زندگی غیر از جنگ
با مرگ بساز و با کسی جنگ مکن