عبارات مورد جستجو در ۴۰۶۰ گوهر پیدا شد:
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۱۹
آنها که فلک وفا نداد ایشان را
وصل من و تو بد اوفتاد ایشانرا
خواهند مرا ز خدمتت باز برند
یا رب که زبان بریده باد ایشانرا
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۴۸
از بس که کنم شام و سحر در کارت
خون گشت مرا دل و جگر در کارت
گفتی که کنی یک نظر اندر کارم
کردم چو نکردی آن نظر در کارت
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۴۹
باور نکنی که از من عشوه پرست
بر بود دل شکسته آن نرگس مست
تا راست بگوید این سخن در رویت
هم مردمک دیدۀ توکژ بنشست
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۷۳
زلف تو که در سیه گری چا کرتست
گویی که ز مشک افسری بر سر تست
سر بر زانو چرا نها دست چو من؟
آخر نه بناز روز و شب در بر تست؟
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۸۲
گر مهرۀ ما از تو جدا افتادست
این نیز هم از طالع ما افتادست
داری لب و دندان و دهانی شیرین
تلخیّ زبانت از کجا افتادست؟
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۱۰۰
زلف که هزار عهد محکم بشکست
پشت و دل صفدران عالم بشکست
گفتم که بگیرمش شبی در مستی
با آن همه پر دلی از آن هم بشکست
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۲۰۸
آن دل که بکام دل بدخواه افتاد
در چاه ز نخدان تو ناگاه افتاد
ار چه همه کس بچشم کس بچشم پرهیز کنند
بیچاره دلم بچشم در چاه افتاد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۲۱۰
یک روز فلک کار مرا ساز نداد
هرگز سوی من بخت خوش آواز نداد
یک شب نفسی از سر شادی نزدم
کآن روز بدست صد غمم باز نداد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۲۶۳
یارم ز جفا هیچ رها کرد؟ نکرد
یک وعده که فرمود وفا کرد ؟ نکرد
هر تیر که چشم مستش انداخت بمن
گویی بخطا یکی خطا کرد؟ نکرد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۲۷۵
هر لحظه فلک بهانه یی آغازد
تا از پی من درد دلی بر سازد
زین پس من و عیش خوش که از کیسۀ عمر
زین بیش بخرج غم نمی پردازد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۲۹۸
بسیار بدیدم و چو تو کم باشد
یاری که به رنج یار خرم باشد
نازک دل و زود سیر و بد پیوندی
زان وصل تو چون پیاله یک دم باشد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۳۲۸
پروانۀ تو عمید اصلاً بنخواند
شمعی که تو افروخته بودی بنشاند
چندانکه درین باب سخن می گفتم
می راند مرا چون بزو یک بز بنراند
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۳۵۴
آنها که مرا بعشوه مغرور کنند
باروی توام حکایت از حور کنند
بینند تنی چو ریسمان اندر تاب
چون شمع اگرم جامه ز تن دور کنند
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۳۷۸
مهرت ز ستم همیشه در میغ بود
نازت با من خصومت آمیغ بود
روزی که چو صبح سینه پر مهر کنی
یک دم زدن از ناز ودگر تیغ بود
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۵۱۸
ای مونس جان ، لطف توام مرهم ریش
بس باد جفا و دوریت باز اندیش
گر کردۀ تو میان اصحاب وفا
من باز نمایم تو چه عذر آری پیش؟
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۶۷۳
زان پس که فدای عشق تو کردم جان
بر من زچه خشمناکی ای جان و جهان
هرگز تو مرا چه داده یی جز دشنام؟
یا زآن تو من چه برده ام جز فرمان
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۶۷۹
عمری بودم بخدمتت بسته میان
در ساخته با غمت بهر سود و زیان
بر من چه جفاهای تو بینند عیان
امروز چه گویتد ترا عالمیان؟
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۶۹۶
دانی که چه مدّتست ای دلبر من
تا بی سببی برفته یی از بر من
خود کس نفرستی و نبینی آخر
تا بی توچها می گذرد بر سر من
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۷۴۸
ای دوست اگر نیی ز حالم آگاه
کز دست تو دارم همه احوال تباه
اینک چشمم گواه اگر رنجه شوی
در روی تو بگذرانم این هر دو گواه
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۷۸۹
آن آب کزو بود دلم را شادی
د رچشم خودش هیچ محل ننهادی
و آتش که ازوست بر دلم بیدادی
بر منصب دست راست جایش دادی