عبارات مورد جستجو در ۵ گوهر پیدا شد:
عنصری بلخی : اشعار منسوب
شمارهٔ ۱۹
از صفات حرام لفظی را
باز گردان و پس مصحف کن
چون بدانی که آن مصحف چیست
ضد او گیر و نقش بر کف کن
بودن دال پیش او بنگار
عرب اندر عجم مؤلف کن
امامی هروی : اشعار دیگر
شمارهٔ ۹
بنگار سبک دوازده، ده را
وآنکه بدو جا دوازده گردان
تصحیف کن آن دو قسم را و آنگه
ماری بمیان قسمها بنشان
آن لحظه که مار، مار گردانی
پیدا شود این حکایت پنهان
ادیب الممالک : اصطلاحات علم رمل
شمارهٔ ۱ - قطعه
یک نقطه خط شمار لحیان
انگیس بعکس او همی دان
خط و نقط و دو خط به تقدیر
حمره است و بیاض عکس آن گیر
دو نقطه دو خط برون نصرت
دو خط دو نقط درون نصرت
نقطه خط و نقطه خط برون را
قبض است و مخالفش درون را
دو خط که دو نقطه در دو حدش
شد عقله و اجتماع ضدش
سه نقطه و خط برون عتبه
یک خط سه نقط درون عتبه
دو نقطه خطی و نقطه کوسج
عکسش تو نقی شمر ز مخرج
شد چار نقط طریق طاعت
ور چار خط است دان جماعت
اشکال رمل اینست و بس
خواهی اگر ترتیب آن
لحن بقاع اعقفن
بغطج بود نرکیب آن
ادیب الممالک : اصطلاحات علم رمل
شمارهٔ ۷ - ایضا
از جماعت اولین نقطه ستان
بر سر شکل طریق اندر نشان
تا طریقت عتبة الداخل شود
شکل لحیان بعد از آن حاصل شود
بعد از آن آن نقطه باز آور بجای
نقطه دوم ببر ای نیک رای
بر طریق افزای تا گردد نقی
پس جماعت حمره شد ای متقی
باز جای خود بر آن نقطه دگر
وز جماعت نقطه سوم ببر
بر طریق افزای و کوسج را ببین
پس بیاض از آن جماعت بین یقین
باز جای خود بر آن نقطه دگر
وز جماعت نقطه چارم ببر
بر طریق آن نقطه را بنما مزید
تا که عتبه خارج آید زو پدید
پس جماعت صورت انگیس دان
این دو شکل نحس پر تلبیس دان
ز آن دو شکل این هشت فرزندان خوشند
زادگان زاده ایشان خوشند
پس بحمره ضرب کن لحیان دگر
نصرة الخارج ببین ای باهنر
ضرب لحیان با نقی کن پس ببین
نصرة الداخل برون آمد یقین
ضرب لحیان و بیاض آور دگر
قبض خارج را از ایشان کن بدر
ضرب کن لحیان و کوسج تا یکی
قبض داخل از برون کن بی شکی
ضرب کن انگیس و لحیان را بهم
عقله حاصل کن که دورت باد غم
ضرب کن لحیان و عتبه خارجه
اجتماع آور ینه از زایجه
بلند اقبال : بخش سوم
بخش ۴۸ - درجفر
بکن هرچه داری ز یزدان سؤال
بتاریخ روز وشب وماه وسال
پس آنگه حروفات اوراشمار
شماری هم از نقطه هایش بر آر
برابر کن این دو عدد را به هم
که یک نقطه نه بیش گردد نه کم
پس از هر یک از آن عددها که هست
بیاور حروفاتشان را به دست
به روشندلی چون رخ آینه
بگیر آن حروفات را بینه
برون کن زچشم ودل خود رمد
بگیر ازحروفات آنها عدد
پس ازآن عددها حروفات گیر
وز‌آنها عددها وسیط و صغیر
صغیر آنکه از یک الی نه بود
وسیط آنکه صددر شمرده شود
کن این دوعدد را یکی درشمار
که مقصود ازین میشود آشکار
شمار حروف وعدد وآن عدد
خبر از جواب سؤات دهد
نظیره حروفی که پیدا شود
جواب تورا صاف گویا شود